روز بعد مرید و مرشد از زن تشکر کردند و به راه خود ادامه دادند. در مسیر، مرید همواره در فکر آن زن بود و این که چگونه فقط با یک بز زندگی میگذراند و ایکاش قادر بودند به آن زن کمک میکردند، تا اینکه به مرشد خود قضیه را گفت. مرشد فرزانه پس از اندکی تامل پاسخ داد: "اگر واقعا میخواهی به آنها کمک کنی برگرد و بزشان را بکش!"
مرید ابتدا بسیار متعجب شد ولی از آنجا که به مرشد خود ایمان داشت چیزی نگفت، برگشت و شبانه بز را در تاریکی کشت واز آنجا دور شد.
سالهای سال گذشت و مرید همواره در این فکر بود که بر سر آن زن و بچههایش چه آمد.
روزی از روزها مرید و مرشد وارد شهری زیبا شدند که از نظر تجاری نگین آن منطقه بود. سراغ تاجر بزرگ شهر را گرفتند و مردم آنها را به قصری در داخل شهر راهنمایی کردند. صاحب قصر زنی بود با لباسهای بسیار مجلل و خدم و حشم فراوان که طبق عادتش به گرمی از مسافرین استقبال و پذیرایی کرد، و دستور داد به آنها لباس جدید داده و اسباب راحتی و استراحت فراهم کنند. پس از استراحت آنها نزد زن رفتند تا از رازهای موفقیت وی جویا شوند. زن نیز چون آنها را مرید و مرشدی فرزانه یافت، پذیرفت و شرححال خود این گونه بیان نمود:
سالهای بسیار پیش من شوهرم را از دست دادم و با چند فرزندم و تنها بزی که داشتیم زندگی سپری میکردیم. یک روز صبح دیدیم که بزمان مرده و دیگر هیچ نداریم. ابتدا بسیار اندوهگین شدیم ولی پس از مدتی مجبور شدیم برای گذران زندگی با فرزندانم هرکدام به کاری روی آوریم. ابتدا بسیار سخت بود ولی کمکم هر کدام از فرزندانم موفقیتهایی در کارشان کسب کردند. فرزند بزرگترم زمین زراعی مستعدی در آن نزدیکی یافت. فرزند دیگرم معدنی از فلزات گرانبها پیدا کرد و دیگری با قبایل اطراف شروع به داد و ستد نمود. پس از مدتی با آن ثروت شهری را بنا نهادیم و حال در کنار هم زندگی میکنیم...
همانند داستان آموزنده ی ما زندگی های بسیاری وجود دارد که سالیان سال اینگونه ادامه میدهند.
ولی برای رسیدن به بی نهایت باید دل به دریا زد و ریسک کرد.
امروز نوبت شماست که بز خود را بکشید...
درود به همه خانواده عظیم و پرقدرت جی تیم

اول از همه خدا رو سپاس میگم که باز هم فرصت اینو دارم نگرش یکی دیگه از ماههای خوبمون رو باهاتون در میون بزارم.
خیلی سریعتر از اونچه که فکرش رو کنیم، پاییز ۹۶ هم به خاطرهها پیوست و خدا رو شکر که با نتایج مثبت بیشماری این روزها رو پشت سر گذاشتیم...
اونایی که سابقه بیشتر از یکسال دارن میدونن فصل زمستون فصل رشد نتورکه
خودمم دلیلش رونمیدونم دقیقا چرا !
ولی میشه دلیل اصلیش رو نزدیک شدن به سال جدید و هدفمندی خیلی از آدمهای ارزشمنده که نمیخوان سالشون رو به این راحتی تموم کنند و همه تلاششون رو میکنند که بهترین نتیجه رو از سال خودشون بگیرند...
امیدوارم شما هم جزو اون دسته ایی باشید که بهترین فصلهای نتورکشون رو تو همین فصل زمستون تجربه کردند مثل خودم!
اما خب قراره با همدیگه یکی دیگه از نگرشهای خاص جی تیم و از همه مهمتر یکی از نگرشهای مهم انسانی رو درونی کنیم...
این نگرش یکی از نگرشهاییه که میتونه نشون دهنده خیلی از نگرشهای دیگه باشه که مطمعنم همه با هم بیشتر از قبل درکش میکنیم.
نام این ماه یعنی اولین فصل زمستون رو
شرف جی تیمی
میزاریم...
شرف در لغت به معنای:
بزرگواری و بلندمرتبگی است. آبرو، حیثیت و عزت داشتن . دارای حرمت و ناموس بودن... این کلمه در اصل به معنای بلندی و مکان بلند است...
همینطور که میبینید با نگرش خیلی حساس و خاصی روبرو هستیم...
اعتقادم اینه تمام سرمایه یه شخص تو زندگیش همین اعتبار یا حیثیت و آبروشه...
شرف داشتن چیزیه که میتونه از هر انسانی تو چالشهاش محافظت کنه و نقش یک معجزه رو برای عبور از سختیهای زندگیش داشته باشه...
اگه خوب دقت کنید در قلب کلمه شرف معانی بیشماری هست که خیلیهاش رو به عنوان نگرش ماههای جی تیمی عنوان کردیم...
نگرشهایی مثل غیرت، منش، سیاق، اصالت، میثاق و ...
پس میشه گفت افراد با شرفشون زندگیشون رو میسازند و این خیلی مهمه که بدونیم شرف چیه و چطور بوجود میاد!
من نمیخوام اینجا براتون فلسفه شرف رو بگم و مطمعنم خودتون بهتر از هرکسی میتونید در موردش اطلاعات کسب کنید و در قسمت نظرات با همه جی تیم به اشتراک بزارید و یا در جلساتتون در موردش صحبت کنید...
اما به صورت کلی این کلمه رو ما از خانواده خودمون یاد گرفتیم...
وقتی که بزرگتر شدیم متوجه شدیم بیشترین چیزی که بزرگترها براشون ارزش محسوب میشه آبرو و حیثیتشونه!
میدونید چرا؟!
چون شرف چیزی نیست که بتونی به ارث ببری!
چیزی نیست که تو خونت باشه!
نمیتونی جایی شرف رو بخری!
حتی نمیتونی جایی پیدا کنی که بتونی یه شبه باحیثیت و باابرو باشی!
بلکه شرف چیزیه که به سختی و ذره ذره میتونی به دستش بیاری و از اونجایی که بزرگترهامون با همه وجودشون لحظه لحظه زندگیشون رو صرف به دست آوردنش کردند به همین جهت بالاترین ارزش رو براشون داره!
اما نکته ایی که در مورد شرف وجود داره که اونو حساس میکنه اینه:
شرف به سختی و ذره ذره طی سابقهی شما از زندگی بوجود میاد ولی...
ولی در یک چشم به هم زدن اگه ازش محافظت نکنی میتونه از بین بره!!
بخاطر همینه که بزرگترها تا این حد روی این ارزششون حساس هستند چون ممکنه با اشتباه یک نفر در خانواده حیثیت و آبروی بقیه خانواده رو به خطر بندازه!!
البته نمیخوام در مورد تفاوت سطح ارزشهای غلط و نگرشهای غلط در تعریف درست از شرف صحبت کنم...
میتونید پیام غیرت جی تیمی رو یبار دیگه بخونید تا متوجه صحبتم بشید....
در کل ممکنه خیلی از رفتارها و اخلاقیات به اشتباه و به مرور زمان به معنی باشرف بودن و بیشرف بودن تبدیل شده باشه که قطعا اشتباهه و اینجا نمیشه در موردش صحبت کرد...
فقط لازم میدونم یه توضیح کلی و ساده در این مورد داشته باشیم...
همه میدونیم وقتی یک خانواده شکل میگیره ... یعنی ... افراد با هم میثاق بستند که با هم زندگی کنند... دیگه این یک میثاق معمولی نیست بلکه یه میثاق خونی بین اعضای خانواده هست که تا پای جونشون از حیثیت و آبروشون دفاع کنند و برای دفاع از این خانواده جایگاه پدر، مادر، برادر و خواهر کاملا مشخصه و با این وجود هیچکدوم حاضر به هتک حرمت نیستند و تا پای جونشون برای حفظ آبروشون تلاش میکنند...
که میشه اینو بسط داد به خانواده های بزرگتر و فامیلی و همینطور خانواده های محلی، شهری و حتی یک کشور...
اما یه واقعیتی وجود داره حتی در خانواده ها هم دیده شده که افرادی به دلیل عدم رشد شخصی و عدم عزت نفس و یا به دلیل سود محوری حاضر به هتک حرمت خانواده میشن و میبینیم که در این مواقع بقیه اعضای خانواده با وحدتشون سعی میکنند که با تمام وجود از شرفشون در مقابل همین شخص دفاع کنند...
چرا !؟
چون اونها با تمام وجودشون ارزش خانواده رو میدونن و با درک و شعورشون اسم خانواده رو انتخاب کردند و سیاقشون رو باور کردند...
و اما برسیم به نگرش جی تیم خودمون...
شرف جی تیمی به چه معنیه؟!
خب همونطور که گفته شد و میدونیم، شرف به این راحتی به وجود نمیاد و به مرور زمان و با سابقه خوب و رشد افراد شرفشون نیز رشد میکنه و اگه این شرف نسبت به یک خانواده باشه همه خانواده مسئول حفاظت از شرف یا همون حیثیت، آبرو و ناموسشون هستند...
دوست دارم کمی با عمق بیشتری به این موضوع فکر کنید...
آبروی خانوادگی یه خانواده اصیل رودر نظر بگیرید؟!
فکر میکنید چقدر بها داده شده که این خانواده رو به عنوان یه خانواده اصیل میشناسند؟!
وقتی یه شخصی در این خانواده متولد میشه حسش چیه؟!
چقدر لذت میبره که این شانس رو داشته که در یه خانواده اصیل به دنیا اومده!
وقتی یه شخصی با یه خانواده اصیل وصلت میکنه حسش چیه؟!
چقدر خودش رو مسئول میدونه مثل سایر اعضای خانواده از اصالتش، آبروش و شرفش دفاع کنه؟!
با اینکه شاید تا اینجا برای شرفش هیچ بهایی نداده باشه!!
خب
خانواده عزیزم
خیلی دوست دارم راحت با هم صحبت کنیم...
به نظرتون جی تیم چطور شکل گرفت؟
چطور چند هزار نفری شدیم؟
چه بهاهایی برای برند شدن جی تیم داده شد؟!
خواهش میکنم به این موارد فکر کنید!
مگه غیر از اینه که ما مدعیه بهترین خانوادهی نتورک دنیا هستیم!؟
مگه غیر از اینکه اگه اصالتی وجود داره بدون در نظر گرفتن رتبه و سابقه همه مسئول محافظت از این ارزشها هستیم!
مگه غیر از اینکه اگه قراره با هم مسیر آزادی رو بریم باید و باید همه نگرشها رو در خودمون درونی کنیم و از ارزشهامون محافظت کنیم!
مگه غیر از اینکه اگه نتونیم صادقانه کنار هم قرار بگیریم موفقیتی رو نخواهیم دید...
اگه این حرفا رو میزنم بخاطر اینکه دوست دارم چیزهایی رو بهتون بگم که نمیشه با پیام گفت!
اگه امروز جی تیم به این نقطه رسید یکی از مهمترین دلایلش این بود که خیلیها با شرفشون جی تیمشون رو ساختند و همین کافیه برای جهانی شدنمون و در مقابل افرادی که خواستند با آبروی جی تیم بازی کنند توسط خود جی تیمیها سرجاشون نشستند دقیقا مثل وقتی که کسی بخواد به خانواده شما هتک حرمت کنه!
امروز میدونیم هیچ موفقیتی اتفاقی نیست
امروز میدونیم نگرشهامون و باورهامون زندگیمون رو میسازه...
امروز میدونیم اگه سیاق جی تیمی نباشه هیچ موفقیت پایداری به دست نخواهد آمد...
امروز میدونیم که جی تیم با شرف یسری افراد اعتبار و آبروی نتورک ایران و جهان خواهد بود...
پس اگه میخوایم یه زندگی سعادتمندانه و موفقی رو برای خودمون و خانوادمون بسازیم باید با همه وجودمون از ذره ذره جی تیم محافظت کنیم و بدونیم که اعتبار جی تیم اعتبار ماست و اعتبار ما اعتبار جی تیم...
به همین راحتی اجازه ندیم افراد سود محور و بی آبرو به ارزشهایی که با درک و شعورمون پذیرفتیم خدشهای وارد کنند...
یادمون باشه تمام آبهای جهان هم نمیتونن قایقمون رو غرق کنند مگر اینکه ما اجازه بدیم به درونش راه پیدا کنند...
تا الان دیدید و باز هم قطعا میبینید که من با همه وجودم و اگه نیاز باشه حتی با خونم از حیثیت و آبرویی که به همراه خیلیها سالها براش زحمت کشیده شده دفاع میکنم و اطمینان دارم خیلی از جی تیمیهای اصیل و ارزشمند کنارم هستند و یک نفس آزادی واقعی رو فریاد میزنند و اجازه نمیدیم کسی جلو اهداف و چراییه ای باارزش جی تیمی ها قرار بگیره...
ازتون میخوام در مورد این نگرش خیلی بیشتر ار اینها ارزشگذاری کنید و با تمام وجود سعی کنیم که در خودمون بیش از پیش درونیش کنیم...
شرف جی تیمی یعنی اینکه نسبت به خودمون و شعورمون غیرت داشته باشیم و بدونیم اگه امروز اسم عزیزترینهای زندگیمون رو تو لیست اهدافمون نوشتیم، برای سرگرمی نبوده و روش غیرت داشتیم و تا اخرین نفس برای تحققش میجنگیم
چون اونقدر با شرف و با عزت هستیم که به گفته خودمون عمل کنیم...
شرف جی تیمی یعنی اینکه اجازه نمیدیم هرکس و ناکسی با هدفامون بازی کنه، در هر رتبه و جایگاهی که میخواد باشه...
شرف جی تیمی یعنی اینکه میدونیم اگه کسی تو نتورکش زندگیشو ساخته با شرفش ساخته و سیاق جی تیمی رو رعایت کرده در غیر اینصورت قطعا هیچ شبکهایی پایدار نیست!
از همتون در هر رتبهایی چه عضو جدید چه لیدرها و حتی خودم
که همین الان یک بار دیگه برید و لیست هدفهایی که از روز اول تو دفترتون نوشتید رو نگاه کنید! چراییتون رو یبار دیگه بخونید! اگه بخاطرشون داغ نشدی بندازیشون دور و دوباره بنویسید و اگه جسارت دوباره نوشتنش رو هم نداشتی با خودت تعارف نکنی! جی تیم واسه ادمهای معمولی خیلی معمولیه و واسه آدمهای بزرگ و ارزشمند خیلی بزرگ و ارزشمنده!
لیاقت میخواد جی تیمی بودن و لیاقت میخواد زندگیتو دست خودت بگیری
اعتقادم اینکه اگه امروز جی تیمی بودن رو کنار اسمت داری پس لایق همه خوبیهای دنیا هستی!
فقط باید خودتو باور کنی و اول اون چیزی که میخوای باشی و بشی
رو زندگی کنی و بعد... ببینیش!
من باورتون دارم ولی باید خودتون خودتون رو باور کنید
چون باور من به شما فقط کمکتون میکنه باورهاتون رو ببینید و اگه امروز بتونید باورهای نامحدود داشته باشید قطعا با هم هدفهای بزرگ رو خلق میکنیم و تیک میزنیم...
برای شروع سال جدید میریم که یه سال رویایی رو با سربلندی تموم کنیم
در انتها میخوام نوید یک سری اخبار خوب رو بهتون بدم که بزودی یعنی تا قبل از عید از طریق شرکت بیز به اطلاعتون میرسه که باز هم سورپرایز ویژه برای کساییکه باور دارند تیم جهانیشون رو تو تیم لیدرشون میسازند...
خیلی ترکوندیم و این تازه آغاز ترکوندنهای بیشمار ماست...
با شرفمون از جی تیممون محافظت میکنیم
بدرود بهترینها
#مهردادیوسفی
دیماه ۱۳۹۶
موضوعات مرتبط: پیامهای نگرشی ابتدای ماه جی تیمی
وقتی کریس گاردنر و پسر کوچکش کف دستشویی عمومی میخوابیدند، او هرگز تصور نمیکرد که روزی داستان زندگی او فیلم هالیوود شود.
اوایل دهه ۱۹۸۰ بود که آقای گاردنر، مردی ۲۷ ساله، و کریس، پسر خردسالش در سانفرانسیسکو آمریکا بیخانمان شدند.
او که در یک شرکت کارگزاری سهام کارآموزی میکرد، آنقدر پول نمیگرفت که بتواند پول پیش اجاره یک آپارتمان را فراهم کند. از همسرش جدا شده بود و چارهای نداشت جز این که با کریس، هرجا دستش میرسید، بخوابد؛ دستشویی عمومی ایستگاه قطار، پارک، جلوی در کلیسا، و زیر میز کار خود وقتی همکاران ساختمان را ترک کرده بودند.
معمولا در نوانخانهها غذا میخوردند. دستمزد ناچیزش خرج مهدکودک پسرش میشد تا بتواند روزها کار کند.
با همه این فلاکت، کارش خوب بود. انگار برای کار فروش سهام ساخته شده باشد. در پایان دوره کارآموزی، شرکت دین ویتر رینولدز او را استخدام کرد.
زندگی و کارش از این رو به آن رو شد.
خانهای اجاره کرد و سال ۱۹۸۷ توانست شرکت سرمایهگذاری خودش را تاسیس کند: گاردنر ریچ.
حالا، مردی ۶۲ ساله است و ثروتش حدود ۶۰ میلیون دلار. به سراسر جهان سفر میکند و یک نویسنده و سخنران الهامبخش است که به دیگران برای پیشرفت انگیزه میدهد. چند خیریه برای افراد بیخانمان و زنان قربانی خشونت دارد.
معلوم است که چرا وقتی زندگینامه پرفروش خود را مینوشت، هالیوود به سراغش رفت؛ مردی که کودکی بسیار پردردسری داشت و درست چند روز قبل از آنکه به عنوان کارآموز استخدام شود، به زندان افتاد.
کتاب "در جستوجوی شادمانی"، کتابی پرفروش شد و سال ۲۰۰۶ فیلمی به همین نام با بازی ویل اسمیت و پسر واقعی او در نقش کریس کوچک، روی پرده رفت. ویل اسمیت به خاطر بازی در این فیلم نامزد اسکار شد.
آقای گاردنر در مصاحبهای به بیبیسی میگوید که وقتی به گذشته نگاه میکند "نمیخواهد هیچ چیز را عوض کند."
میگوید "وقتی بچه بودم دردهای زیادی کشیدم که بچههایم نباید به آن سرنوشت دچار میشدند."
"وقتی پنج ساله بودم یک تصمیم گرفتم. که بچههایم بدانند پدرشان که بوده است. بقیه سرنوشتم خوب پیش رفت چون انتخابهایم درست بود."
کریس گاردنر در میلواکی، ایالت ویسکانسین، به دنیا آمد و هیچ وقت نفهمید پدر واقعیاش کیست.
در فقر و با مادری به نام بتی جین و پدرخواندهای الکلی بزرگ شد که او را آزار فیزیکی میداد. بعد از آنکه مادرش در اوج ناامیدی سعی کرد پدرخواندهاش را بکشد، سرپرستی او برای مدتی به خانوادهای دیگر سپرده شد.
با وجود این مشکلات در کودکی، میگوید مادرش برای او زنی الهامبخش بوده است.
میگوید: "یکی از آن مادران سنتی بود که هر روز به من میگفت پسر، تو میتونی هر کاری بخواهی بکنی یا هر کی که میخواهی، بشی."
و میگوید که حرفهای مادرش را باور کرد و صد در صد قبول داشت.
یک روز داشت در تلویزیون مسابقه بسکتبال یک تیم دانشگاهی را میدید و زیر لب گفت این بازیکن میتواند یک میلیون دلار درآمد داشته باشد.
مادرش گفت: "پسر، یک روز هم تو یک میلیون دلار درآمد خواهی داشت."
"تا وقتی که این جمله از دهنش درنیامده بود، فکرش هیچ وقت از سرم نمیگذشت."
شش سال بعد از نمایش فیلم زندگی او، زندگی آقای گاردنر در سال ۲۰۱۲ دوباره از این رو به آن رو میشود. وقتی همسرش در سن ۵۵ سالگی از سرطان میمیرد.
آن اتفاق باعث شد دوباره از نو ارزیابی کند که در زندگی دنبال چیست. بعد از سه دهه موفقیت در شغلش تصمیم گرفت که کارش را برای همیشه عوض کند.
"یکی از آخرین حرفهایی که من و همسرم با هم زدیم این بود
او به من گفت حالا که فهمیدیم زندگی اینقدر کوتاه است بقیه عمرت را میخواهی چه کار کنی؟"
میگوید وقتی این حرفها پیش آمد همهچیز تغییر کرد.
"اگر کاری را که مشغول آن هستی، با ذوق و هیجان انجام نمیدهی، هر روز خودت را تضعیف میکنی."
وقتی آقای گاردنر متوجه شد که دیگر دلش نمیخواهد در کار سرمایهگذاری بانک باشد، تصمیم گرفت نویسنده شود و برای مشاغل و آدمهای مختلف سخنرانی کند.
او حالا ۲۰۰ روز سال سفر میکند و در سالنهای پر از جمعیت در بیش از ۵۰ کشور جهان سخنرانی میکند.
آقای گاردنر میگوید که وجود او این تئوری را باطل میکند که میگوید ما محصول محیطی هستیم که در آن بزرگ شدیم.
"به اعتقاد مدرسهای که در آن درس میخواندم، من الان باید یک الکلی، انسان شکست خورده، بچهآزار، و زن آزار بودم که محتاج حمایت دیگران است."
اما به جای آنها او میگوید با انتخابهای مثبت خود، و عشقی که مادرش به او داشت و همچنین حمایت آدمهای دیگر، اینطور نشد.
"من روشنایی را انتخاب کردم، از طرف مادرم و از طرف آدمهای دیگری که اشتراک خونی با آنان ندارم."
درود به خونواده ی بزرگ جی تیم

خدارو شاکرم که یه ماه دیگه رو به سبک جی تیم پشت سر گذاشتیم و سپاس برای یه ماه جدید و یه فرصت دوباره برای حرکت و رشد.
توی ماه گذشته نکته ی بارزی که وجود داشت روند رو به رشد توی بحث خرده فروشی و ارایه ی محصولات بود که خداروشکر توی چند ماه اخیر همیشه داره بهتر و بهتر میشه و این امر لازمه ی ساختن یه شبکه ی فروش پایدار و مستحکم هست.
سمینار های آموزشی در زمینه ی کارآفرینی توی ماه ای اخیر نتایج خوبی رو به همراه داشته و جا داره که از این سمینارها نهایت بهره رو ببریم که سطح آگاهی خودمون و اطرافیانمون رو در مورد اقتصاد روز و اصول موفقیت بیشتر و بهتر کنیم.
ماه سپاس جی تیمی به شخصه برای خودم خیلی ارزشمند بود چون شکرگزاری لازمه ی تبدیل شدن به یه انسان اصیل هستش و فردی که میخواد به یه جی تیمی اصیل تبدیل بشه لازمش اینه که در درجه ی اول به یک انسان اصیل تبدیل شه و یکی یکی ویژگی های ارزشمند انسانی رو توی خودش بارور کنه.
سپاسگذارم از ابرلیدرمون آقای یوسفی عزیز که همیشه نگرشهای زیبای انسانی رو باهامون به اشتراک میذارن.
اما دوستان عزیز جی تیمی این ماه میخوام در مورد یکی از موانع مهم توی مسیر موفقیت باهاتون صحبت کنم.
هیشه توی مسیر موفقیت یه سری ترس ها وجود داره که میتونه مانع رسیدن به هدف بشه که یکی از مهم ترین ترس ها میتونه "ترس از قضاوت شدن" باشه.
منظورم از قضاوت شدن چیه؟
به جملات زیر توجه کنید:
یعنی دوستام در مورد من چه فکری میکنن؟؟؟
چرا فلانی مسخرم کرد؟؟؟
چرا پشت سرم حرف زدن؟؟؟
فلانی بهم گفت: تو گول خوردی!!!
و...
فک کردن و توجه کردن به این سوالات میتونه انسان رو از مسیرش متوقف کنه یا اینکه میتونه براش سرعت گیر بشه و مسیر موفقیتش رو کند کنه.

به این نکته ی مهمی که میخوام بگم توجه کنید:
افرادی که این جملات رو بهت گفتن آیا افراد موفقی هستن؟
آیا کتابهای موفقیت رو خوندن؟
آیا خودشون تا الان دستاورد بزرگی توی زندگیشون به دست آوردن؟؟؟
خب متوجه منظورم شدین؟ خیلی سادست...
اگه پند و اندرزهای این افراد مفید و موثر بود قطعا باید برای خودشون نتیجه میداد و موفق میشدن.
برای رسیدن به هر نقطه ای باید حرف افرادی رو گوش کنید که به اون نقطه رسیدن یا حداقل در راه رسیدن به اون نقطه هستن.
نکته ی دوم و خیلی مهم:
"ترس از قضاوت شدن" رابطه ی مستقیمی با "باور" داره.
من به مسیرم باور دارم و یقین حاصل کردم که به هدفای بزرگم میرسم. در این صورت واقعا امکان داره که یه قضاوت منفی روی من اثر بذاره؟؟؟
امکان نداره. چون من یقین دارم.
الان روز هستش و من با چشمای خودم میبینمش. یکی از راه میرسه و میگه الان شبه! من چه برخوردی باهاش میکنم؟
میخندم و میگم : دیوونه شدی؟؟؟
پس فکر کنم با من هم عقیده هستید که:
هروقت رسیدن به موفقیت مثل روز برات روشن بشه هیچکدوم از ترس ها و موانع روی تو اثر نمیذاره.
تصویرسازی از آینده و اثر بی نظیرش:
به قول استاد ریچارد بروک: برای ما ضروریه که تصویر آینده ی خودمون رو بسازیم و فیلمنامه ی زندگیمون رو بنویسیم...
یه لحظه خودتون رو توی 3 سال بعد تصور کنید. به همه ی هدفای قشنگتون رسیدین و زندگی فوق العاده ای رو برای خودتون ساختید.
توی اون شرایط قضاوت دیگران چقدر براتون مهمه؟ اصلا بهش اهمیتی میدین؟
قطعا زمانی که سوار ماشین رویاییمون باشیم قضاوت ها و نظرات دیگران کوچک ترین تاثیری روی ما نمیذاره. چون دیگه موفق و بزرگ شدیم.
حالا اگه هر روز موفقیتمون رو تصویرسازی کنیم و هر روز خودمون رو سوار ماشین رویاییمون ببینیم دقیقا مثل اینه که همین الان بهش رسیدیم و احساس قدرت شگرفی بهمون دست میده.
شاید این جمله رو شنیده باشید: مادامی که اهداف بزرگتو جلوی چشمات بذاری دیگه چالش ها و موانع رو نمیبینی. پس هر روز تصویر زیبای موفقیتت رو بذار جلوی چشمات و باهاش زندگی کن تا روزی که به واقعیت تبدیلش کنی.
توی این قسمت از صحبتام میخوام قسمتی از یه مقاله ی ارزشمند رو باهاتون به اشتراک بذارم:
چند راه برای مقابله با ترس حاصل از قضاوت دیگران:
شما اینجا هستید چون دارای هدفی هستید
تک تک ما از نعمات، استعداد، مهارت ها، و تجاربی برخورداریم که باید با دیگران به اشتراک گذاشته شود. آیا دلتان می خواهد مقاله ای بنویسید، ویدئویی بسازید، یک برنامه صوتی یا تصویری زنده در مقابل جمعیت ارائه کنید؟ هرگز اجازه ندهید ترس از قضاوت دیگران شما را متوقف کند. کسی آن بیرون هست که به شما نیاز دارد. کسی انتظار شما را می کشد که به سوی آن ها نور خود را بدرخشانید تا آن ها بتوانند بر آنچه خود گرفتار آن هستند غلبه یابند. آن ها نمی خواهند حرف هیچ کسی جز شما را بشنوند. تا کی شما می خواهید عظمت درونی خود را پنهان نگاه دارید؟
اینکه دیگران در رابطه با شما چه فکر می کنند هیچ ربطی به شما ندارد
آنچه واقعاً اهمیت دارد این است که شما در رابطه با خودتان چه احساسی دارید. اینکه دیگران چه فکر می کنند ربطی به شما ندارد. اگر به آنچه آن ها فکر می کنند اهمیت دهید خیلی زود کارتان این می شود که بار سنگین عقاید دیگران را همه جا به دوش بکشید و نهایتاً زیر آن له شوید. چه اتفاقی می افتد زمانی که چیزی خیلی سنگین می شود؟ سنگینی آن بیشتر از حد تحمل شده و اگر بخواهیم گام های بیشتری برداریم باید آن را رها کنیم. پس خودتان را آزاد کنید.
بر آن چیزی که می توانید تحت کنترل خودتان بگیرید تمرکز کنید
اجازه ندهید حواستان توسط چیزهایی که هرگز در دایره کنترل شما قرار نمی گیرد پرت شود. نیروها و تأثیرات بیرونی که شامل تمام چیزهایی می شود که از درون تان سرچشمه نمی گیرد همیشه وجود خواهند داشت، اما اینکه آن ها چه نقشی و تأثیری در زندگی ما داشته باشند بستگی به انتخاب ما دارد. آیا تا به حال این اصطلاح به گوشتان خورده “مثل یک لیوان آب خوردن؟” این درست همان کاری است که شما باید در مواجهه با کارهایی که در کنترل تان نیستند انجام دهید.“شما بر ذهن خودتان قدرت تسلط دارید اما بر وقایع بیرونی اینچنین نیست. این را درک کنید و صاحب قدرت شوید.” – مارکوس اورلیوس
خودتان را از قید محدودیت ها رها کنید
ما مسئولیتی داریم و این دین را به خودمان بدهکاریم که جسور، نترس، و رها از چیزها و افرادی باشیم که توانایی های ما را محدود می کنند یا ما را عقب نگه می دارند و اگر به آن ها اجازه دهیم عظمت ما را در نطفه خفه می کنند. بگذارید صدایتان شنیده شود و نور درونی تان بدرخشد زیرا با اینکه ما نمی توانیم عوامل بیرونی را کنترل کنیم، ما همیشه از قدرتی درونی برخورداریم تا نیروهای درونی مان را تحت کنترل بگیریم.
امیدوارم که همیشه در جهت رسیدن به اهدافتون با افرادی همراه باشید که ماموریتی مشابه شما دارن. شمایی که ارزشمند هستید
تا اینجای ماه رشد خوبی رو داشتیم و سپاس خدا رو بابت این رشد و حرکت و قطعا توی 22 روز باقی مونده نتایج بی نظیری رو با هم رقم میزنیم.
چون ما جی تیمی هستیم
" پیام آغازین ماه پوریا پورتقی "
" به نام و یاد او "
💮گاهی بزرگترین مشکل اینه که میخوایم از دره ای که رو به سوی قله داره خلاص بشیم. میخوایم از شر این دره خلاص بشیم و بریم جای دیگه که به نظر بهتره. این قانون زندگی هستش که ابتدا باید برای رسیدن به قله دره رو طی کنیم، نمیشه بدون طی کردن دره به قله رسید.
و چه قله های ترسناک و ناامنی اگر نتونیم دره ها رو تجربه کنیم.
اگر توی دره هستی بجای شکوه و گلایه و آه و ناله همون دره و همون مسیر رو زندگی کن. نمیتونی از دره فرار کنی، شاید بتونی از دره ای به دره ی زیباتری بری ولی این فقط گول زدن خودته، تو بلاخره مجبوری به سمت قله بری ، شاید دره به ظاهر زیباتری جای دیگه ای باشه ولی بی فایده ست.
نتورک ریشه های تلخ و میوه های شیرین داره، دره رو زندگی کن برای اینکه بتونی از قله لذت ببری.
دره همون جایی هستش که تو رو رشد میده و تو رو یکپارچه میکنه، تو رو آماده میکنه...
دره ها بهترین جا برای شروع ، رشد و صعودت هستند، دره ها در ابتدا اتفاقا امن تر هم هستن، دره ها همون چالشها و مشکلات هستند و به ظاهر ناراحت کننده هستن ولی در واقع امنیت واقعی توی دره هستش، اینجاست که تو ساخته میشی ؛ دره ها پهناور و عمیق هستن و آماده میشی برای رفتن به سوی قله...
دره ها برکات زندگی هستند،بپذیرشون.
اگر بخوایم ازش فرار کنیم یا خلاص بشیم مشکل از اینجا شروع میشه.
اونوقت بخاطر ترسمون دیگه مستقیم نگاه نمیکنیم به چالش هامون... اونوقت مشکل حتی عمیق تر هم وارد وجودمون میشه و خودشو در تاریکی درونمون مخفی میکنند.
البته بهتر با دره ای که باهاش روبرو هستیم حتی دست دوستی بدیم.
پس دره کجاست؟ غم و اندوه هایی که باهاش روبرو هستیم.
میخوام فرافکنی کنم و بگم غم و اندوه زیباست اگر اینطور به ماجرا نگاه کنیم. این غم و اندوه هستش که به تو ژرفا میده، شادی و قله نازکه، ولی وقتی اندوه میاد میتونی سوارش بشی و در پهناش چیزهایی رو میبینی و میشناسی در درونت که هرگز ندیده بودی...
در شادی محض هرگز اونها رو نمیبینی ، دست بردار از خلاص شدن از مشکلات و با تمام وجودت با چالشها دوست شو.
اگر صبورانه سختی ها رو بپذیریم روزهای شاد هم از راه میرسه. اگر اندوه رو زندگی کنیم شادمانی از راه میرسه و این همان بهای بهشت هستش ...🌹
ادامه دادن رو ادامه میدیم✌️✌️
یک درخت تناور که برگهایش با ستاره ها هم بازی هستند در نخستین گام از یک دانه شروع می شود!طولانی ترین سفر ها با برداشتن اولین قدم آغاز می شود.(لائو_تسه)
درود به همه عزیزان و فرهیختگان
اولین پیام خودم تو چه زمان جالبی گذاشته شد.سپاس
خدایافضایلی از من که به درد خلقت نخورد بگیر از من(دکتر علی شریعتی)
خدایا سپاس که فرصتی بهم داده شد تا اطلاعتم را به خاطر به اشتراک گذاشتن افزون تر کنم.
دورد فراوان به تمام لیدر های عزیزم و سپاس فراوان از ابر لیدر یوسفی عزیز برای انتخاب من به عنوان نویسنده در سایت که امیدوارم این وظیفه خود را هم به خوبی انجام دهم و راهنمای خوبی برای تیم خود و کل جی تیم باشم.
می خواهم از دی ماه صحبت کنم..........
بزرگی می گفت:برای موفق شدن به هیچ چیزی نیاز نداری جز خودت! خودت که بخواهی بقیه مسیر آسون میشه.
معنی حرفش رو بعد از موفق شدن خودم درک کردم و حالا که کمی قبل تر نگاه می کنم یاد عبارتی می افتم که بار ها در طول روز با خودم تکرار می کردم و اون عبارت این بود:وقتی میشه موفق شد پس چرا نشیم؟؟!
بعضی از افراد روکه می بینم واقعا ناراحت میشم که چرا تصمیم گرفتند این مدلی زندگی کنند؟؟؟؟!!!
منظورم از این مدلی چیه؟؟
منظورم یه زندگی معمولی و بی هدفه !
با هزار مدل فکر خودشون رو قانع می کنند که هیچ تلاشی نکنند .
یک خانواده معمولی،یک خانه معمولی،یک ماشین معمولی،مسافرت های معمولی،دوستان معمولی و همه چیز معمولی..........
چرا مثل انسان های موفق زندگی نکنیم؟
میشه خانواده ای داشت که افراد در اون توانایی مدریت مسائل شون رو دارند ، افراد توانمندی که کنار هم جمع شدند و یک خانواده موفق رو تشکیل دادن. موفقیت برای چنین خانواده ای تبدیل به روتین زندگی شده و تلاش کردن برای موفقیت لذت بخش ترین قسمت زندگی این خانواده ی موفقه .
با این حال چرا خانواده موفق و با انرژی برای خودمون و آیندگانمون ایجاد نکنیم ؟؟؟
وقتی میشه آدم در یک خانه لوکس زیبا زندگی کنه چرا توی آپارتمان معمولی؟؟؟؟؟؟؟
وقتی میتونی عمارتی داشته باشی زیبا،پراز درختان بلند ، پر از امکانات برای آسایش خودت و خانوادت ،چرا تلاش نکنی و به همچین عمارتی دست نیابی؟؟
وقتی می تونی ماشینی داشته باشی که ایمن ،راحت،جذاب باشه و پر از امکاناتی که رانندگی رو برات آسون تر و بی خطر می کنه چرا برای رسیدن به اون در روز ،کمی بیشتر تلاش نکنیم؟؟؟
وقتی میشه یه کسب و کار موفق داشته باشی که هم درآمد خوبی داشته باشه و هم چندین نفرو هم مشغول به کار کنه چرا کارگر و کارمند باشیم؟؟؟
اما من تصمیم گرفتم معمولی زندگی نکنم و این کارو کردم روز ها و هفته ها و ماه ها تلاش کردم و برای خودم و چرایی هام بهترین هارو ساختم و هنوز در حال تلاش هستم چون این حد خواسته های من نیست.
دوست من
دوست من باور کن که توانایی خلق هر چیزی رو که بخواهی داری من نمیگم راحت اما میگم ارزشش رو داره که بیشتر مطالعه کنی ،بیشتر تلاش کنی ،صبح زود بیدار بشی،ارزش داره ریسک کنی ،ارزش داره روی تمام ترس هات پا بزاری و خیلی قاطعانه به خودت بگی
من هررررررر کارررررری لازم باشه انجااااااااام میییییدم
من به خودم تعهد دادم پس توام این کارو برای خودت بکن، تعهد بده تا موفق نشی دست از تلاش برنداری . تعهد بده مهارت خود را افزایش میدی ، یاد میگیری و سخت تر از قبل کار می کنی، تو لیاقتش رو داری ........
هر جا که هستید همان جا نقطه شروع است. تلاش امروزتان ، فردایتان را می سازد و آن را متحول می کند .
از اول شروع کنید و تا به پایان نرسیده اید از پای ناستید (لویس کارول : آلیس در سرزمین عجایب)
و حال افتخار دارم که برترین های تیم خودم رو تو این ماه معرفی کنم .
برترین تعهد: ریحانه کریمی و زیبا مقدسی
برترین خرده فروش: خدیجه محمد آذر ،زهرا اروجعلی زاده و نسیم خانمحمدی
به نام یزدان پاک
سلام و خداقوت خدمت خانواده بی نظیر جی تیم
زمستونتون عالی عزیزان
خیلی خوشحالم و خداروشاکرم که در کنار شما عزیزان زمستون دیگه ای رو تجربه خواهم کرد و امیدوارم با جدیت و تلاش یکی از زمستون های بی نظیر عمرمون باشه
زمستونی سراسر رشد و هیجان و انرژی و ایمان و اعتقاد قلبی به موفقیت
خوب پاییز با قشنگی های خاص خودش سپری شد
آخرین ماه پاییز بازهم نگرش عالی از لیدر یوسفی عزیز دریافت کردیم و آذر ماه ماه سپاس جی تیمی نام گذاری شد باخوندن پیام لیدر عزیز و گوش دادن به فایل صوتیشون متوجه شدیم که باید قدردان تمام داشته هامون باشیم و خدا رو سپاسگزار باشیم بابت همه چیزهایی که داریم و حتی بابت همه چیزهایی که نداریم
خالی از لطف نیست تا اومدن نگرش ناب این ماه یک بار دیگه پیام آغازین آذر ماه رو مطالعه کنیم و نکاتش رو درونی کنیم
طبق روال ماه های گذشته برای آذر ماهم برنامه های خاصی توسط گروه آموزشی گلوبال تیم برای سطوح مختلف برگزار شد که یکی از جذاب ترین اونها سمینار پرزنت محصولات بی نظیر حاوی قارچ گانودرما،با حضور مدیران منتخب و لیدرهای جی تیم بود لحظات بیادموندنی در کنار لیدر حسن زاده عزیز و لیدر یوسفی بزرگوار
خودم بشخصه خیلی از مطالب اون سمینار استفاده کردم و مطمئنم با تمرکز روی خواص بی نظیر این محصول و غنیمت شمردن این فرصت که این محصولات انحصاری دست ماست و هیچ کس دیگه تو کشورمون نمایندگیش رو نداره،میتونیم سلامتی رو به عزیزانمون هدیه بدیم و این محصول رو تو خانواده ها جا بندازیم.
خوب سمینار تغییر یکی دیگه از سمینارهای ماه گذشته بود
استفاده از صحبت های لیدر کساری،لیدر عیسی پور و بخصوص لیدر و پشتیبان قدرتمندم لیدر حسن زاده برای خودم فوق العاده بود و طبق فید بک هایی که به دستم رسید افراد حاضر هم از مطالب مطرح شده،شوی محصول و پذیرایی رضایت نسبتا خوبی داشتند
قطعا با تلاش تک تک ما سمینارهایی به مراتب بهتر و جذاب تری رو هم برگزار خواهیم کرد ان شاءالله
همینجا خداقوت به خانواده عزیزم تو شهر زیبا و دوست داشتنی ماسال میگم و صمیمانه بهترین هارو براشون آرزو میکنم وقتی به تک تکشون فکر میکنم ،وقتی پای صحبتاشون میشینم
فقط به این فکر میکنم اگه واقعا با جدیت و تلاش به مسیرشون ادامه بدن حقشونه بهترین ها رو تجربه کنند و قطعا من هم از هیچ حمایتی دریغ نمیکنم و همینجا از دایرکت عزیزم خانم کاظمی عزیز تشکر میکنم و خیلی خوشحالم که در کنارم هستند و خییلی خیلی خوشحالم تو همین ماه اول کاریشون درآمد خوبی رو کسب کردند
به زودی ایشون رو در لول های بالاتر خواهید دید ان شاءالله.
شخصی که فعل خواستن رو به معنای واقعی صرف کردند و با جون و دل برای هدف های خودشون و اعضای شبکشون وقت و انرژی صرف میکنند...
بازم خداقوت میگم به همه خانواده عزیزم در هرجای ایران عزیز
قطعا اتفاقات عالی رو در سه ماهه پایانی سال باهم رقم خواهیم زد
چون قرار عید امسال برای خودمون و خانوادمون متفاوت نسبت به سال های پیش باشه ان شاءالله
خوب همونطور که تو کانال جی تیم و کانال الماسی دیدید و خوندید
سمینار سالانه جی تیم هم در راهه
این بار مخصوص کارشناسان منتخب
و این فوق العادست
امیدوارم هرکسی تو هر سطح و لولی که هست تلاشش رو مضاعف کنه تا تو این سمینار بیادموندنی سالانه حضور داشته باشه
خوب موضوع دیگه که میخوام در موردش چند خطی باهاتون صحبت کنم پیرامون مساله حس و حالمون تو انجام این تجارت
خیلی مهمه با چه حسی محصولاتمون رو به دیگران ارائه میدیم...
وقتی تو جلسات آموزشی هستیم تو فکر و قلبمون چی میگذره؟
کتاب می خونیم فایل صوتی گوش میدیم چی؟؟نه میشنویم چی؟
احساس ما آدم ها مثل یه کش میمونه
وقتی یه کش رو میکشیم
وقتی از اون حالت اولیه خودش بیشتر میکشید و از منطقه راحتش میاد بیرون
یجورایی بهتون میگه ولم کن...بذار به حال خودم باش...
منو از منطقه راحت خودم بیرون نکش!
ولی اگه آروم آروم کش رو بکشید
یواش یواش میبینید از اون منطقه میاد بیرون
و بعد ولش کنید میبینید میره به سمت حالت قبلی خودش ولی نه همون جای اولش
بلکه یکم رشد کرده و این رشد دیگه دائمیه
ما انسان ها هم دقیقا همینجوریم
وقتی میخوایم تغییر کنیم
هی دلمون میخواد برگردیم به حالت قبلیمون...
هی سخت برامون...ولی اگه کش احساسمون رو آروم آروم بکشیم
و به خودمون این فرصت رشد فکری و احساسی رو بدیم
میبینیم که کم کم رشد اتفاق میفته و دیگه سرجای اولمون برنمیگردیم
اگه تو مسیر نتورک،بعد شرکت تو جلسه ای ،سمیناری یا بعد خوندن کتاب یا گوش دادن به فایلی متوجه شدیم یسری چیزا برامون سخته کافیه به خودمون فرصت بدیم تا اون کش کشیده بشه و تو اون موضوع رشد کنیم و مهارت لازم رو کسب کنیم
حالا تصور کنید یه کشی رو بذارید تو پارافین و بعد بذارید کاملا خشک شه
حالا اگه بخواید بکشید چه اتفاقی میفته؟
سفته و اون پارافین ها شروع میکنن به خرد شدن و شکستن...درسته؟
ما انسان ها وقتی کش احساسمون کشیده میشه نه تنها احساس راحتی به ما دست نمیده بلکه اون پارافین های دور کش احساسمون که در واقع همون طرز تفکر ماست وقتی میشکنه و خرد میشه و میریزه یه جوری میشیم و دلمون میخواد اونها رو حفظ کنیم چون یجورایی بهشون عادت کردیم انگار دوستای ما هستن...
هرچند این لایه ها اضافی هستن ولی دلمون میخواد حفظشون کنیم...
خوب وقتی میخوایم تغییر کنیم هرچقدر این لایه های اضافی کمتر باشه ما سریعتر رشد میکنیم و جا برای رشدمون بیشتره
حتما این مثال رو تو ذهنتون داشته باشید
و هرچیزی که مانع ذهنی برای رشدتونه رو بزنید کنار
دل به آموزش ها و سیستم جی تیم و پشتیبان هاتون بدید و مصمم تر و پرقدرت تر برید جلو
درسته تغییر سخته
ولی سخت تر از اون اینه که بشینیم و رویاهامون تا همیشه یه رویا بمونه
اگه میخوایم به واقعیت تبدیلش کنیم
باید دیگه دست دست نکنیم و یه یا علی بگیم
روز شمارم برای نوروز ۹۷ راه افتاده و چشم بهم بزنیم دور سفره هفت سین کنار عزیزانمونیم
اگه میخوایم دستمون پر و دل خودمون و عزیزانمون شاد شاد باشه این سه ماه رو باید همت کنیییییم...
سربلند باشید جی تیمی ها
فریبا باقرزاده دی ماه ۹۶
سلام سلام سلام .
خدایا شکرت تا بهمون فرصت زندگی دادی .
خدایا شکرت که سرنوشت و تقدیرمون رو به دست خودمون دادی .
خدایا شکرت که بازم یه مقاله دیگه می نویسم تا در حد توانم کمکی کرده باشم.
خوب ماه اذر هم خیلی زود گذشت . سرشار از تجربه و موفقیت برای خیلی ها ...
شرکت هم طبق معمول یه قدم جلوتره و برند محبوب 10 سال اخیر کشور شد که خیلی عالیه و از این بابت خیلی خوحالیم.
همچنین جلسات فوق العاده ای با استاد گرانقدرمون اقای یوسفی داشتیم که از ایشون ، سپاس گذارم.
حالا دیگه بریم سراغ ماه دی که برای خودم ماه مقدس و عزیزیه.
ماهی که بدون شک بهترین ماه نتورک ما خواهد شد و شرایط از همیشه بهتره.
این ماه در مورد موضوعی صحبت می کنم که لازمه موفقیت تیم جهانی ماست.
نگرشی که همیشه هرچه قدر رشد کرده و همه گیر شده موفقیت بیشتر و ثروت بیشتری رو برای افراد به همراه داشته.
هرکس این نگرش رو درک کنه نمی تونه بهش عمل نکنه و قطعا موفق میشه.
درک این نگرش شما رو از من تبدیل به ما می کنه.
امروز در مورد نگرش فوق العاده مهم اتحاد و نقشش در موفقیت صحبت می کنیم.
اتحاد در لغت به معنی اتصال ، پیوند ، توافق ، همبستگی ، یکدلی ، همراهی و... هست.
یکی از اصلی ترین نگرش هایی که تیم جهانی رو بزرگ و قوی کرد این مفهوم مهم بود.
وقتی لیدر های جی تیم تصمیم گرفتن هم دل و همراه باشن و این وحدت رو تو سخت ترین شرایط هم حفظ کنن .
این تصمیم اغاز رشد جی تیم بود.
وقتی چند انسان تصمیم می گیرن برای هدفی مثبت یکدل و همراه باشن و تو هر شرایطی این پیمان رو حفظ می کنن هیچ چیزی نمی تونه شکستشون بده و تمام کائنات تا روزی که این افراد باقلبشون پای عهدشون بمونن بهشون کمک می کنه.
این اتفاقی بود که برای تیم جهانی افتاد.
وقتی تاریخ رو می خونید می بینید تمام موفقیت ها ناشی از اتحاد بوده و همه شکست ها ناشی از تفرقه .
جی تیمی عزیز اتصال من و تو میشه ما و اگه این اتصال تو شرایط سخت و چالش پابرجا باشه و هیچ وقت از بین نره افراد به ما ملحق می شن.
افراد دوست ندارن به من یا تو اعتماد کنن بلکه دوست دارن به ما اعتماد کنن .
مردم دوست دارن به ریسمان محکم چنگ بندازن نه به نخ!
و یک ریسمان محکم از نخ های کوچیکی که کنار هم قرار می گیرن ساخته میشه و این اتصال هرچقدر بیشتر باشه ریسمان محکم تر میشه.
حالا منظورم رو متوجه شدید?
خوب حالا وقتی من جی تیمی اومدم با کمک به دیگران و موفق کردن اونها رشد کنم پس با تمام وجودم و باور قلبیم این کار رو می کنم و اجازه نمی دم هیچ چیزی جلوم رو بگیره و با باور خودم و همدلی و یکرنگی خودم این ریسمان رو روز به روز قوی تر می کنم.
یه جی تیمی واقعی کسیه که این خانواده و این تجارت رو با قلبش انتخاب کرده و می دونه فلسفه گلوبال تیم برپایه کمک به انسان هاست . پس با تمام وجودش و تو هرشرایطی برای اهداف مقدسش تلاش می کنه و این دایره اتصال رو بزرگتر و بزرگتر می کنه.
حالا من به عنوان یه جی تیمی باید یاد بگیرم که خودم اول از همه پای عهدم بمونم و تو مسیرم ثابت قدم باشم.
و هروقت خودم این نگرش رو درک کردم و بهش عمل کردم می تونم یه ریسمان محکم بسازم که با هیچ چیزی پاره نشه.
هر وقت خودم یک همراه و همدل واقعی بودم می تونم همراهان واقعی خودم رو داشته باشم.
ما باید از این اتحاد و همبستگی لذت ببریم.چون اصالت ما برپایه اتحاد ما معنی پیدا می کنه و زمانی تکیه گاه خوبی خواهیم بود که قبل از دیگران خودمون بهم دیگه تکیه کنیم و ستون محکمی برای هم باشیم.
وقتی اصل بر باهم بودن باشه درکنارش دست اوردی خواهد بود.
پس دوست جی تیمی من خوب یادت باشه که انسان ها با انسان ها همراه میشن و اگه اول از همه خودت همراه و هم سفر خوبی بودی می تونی همراه و همسفر خوبی برای خودت پیدا کنی.
بدون که تمام اتفاق های زندگی ما در واقع انعکاس تراکم فکر و نگرش خود ماست .
من اگر بنشینم ، تو اگر بنشینی ، چه کسی برخیزد
من اگر برخیزم ، تو اگر برخیزی ، همه بر می خیزند
برترین های ماه اذر :
برترین تعهد : حسن پور قربان و عباس بکتاش
برترین خرده فروشی : مهدی رحمدل - هادی شجاعی

امیدوارم هر کجا که هستید شاد و سلامت باشین،خوشحالم که فرصتی شده تا کمی باهاتون صحبت کنم و بتونیم یه ماه پرانرژی رو باهم شروع کنیم
ماه آذر ماه متفاوتی برای ما بود از نگرش سپاس جی تیمی که کلی حس خوب و دیدگاه درست نسبت به زندگی در ما ایجاد کرد تا سمینار های بینظیری که در طول ماه داشتیم
ماه پیش تعداد زیادی از اعضای پرتلاشمون درآمد های بالای ۲۰۰ هزار تومن رو تجربه کردن اعضایی که تازه دارن تجارت زیبای خودشونو میسازن
تک تک این درآمدهای کوچک برام عزیزه چون میدونم چه حس خوبی داره وقتی ادم با درآمد نتورکش میره خونه و به خانوادش میگه این پورسانت قسمتی از تلاش منه و حس خوبیه میبینم بچه ها به واسطه ی این تجارت ویژن هاشونو کم کم دارن تیک میزنن و نکته ی جالبش اینه وقتی ۲۰۰ تومن شده پس خیلی بیشترم میشه فقط کافیه افرادی رو به این جایگاهی که خودم رسوندم برسونم..جدا از اون افراد و لیدرهای باغیرت سازمانم تونستن سطح های خوبی رو تجربه کنن و این تلاش خودشون و قدرت این تجارتو میرسونه...
خداروشکر ،به واسطه جی تیم روز به روز بهتر میشیم..
اما می خوام مستقیم برم سراغ ماه دی:
زمستونو شروع کردیم و میدونم شما هم مثل من برای این سه ماه زمستون کلی ویژن دارین
اما چه زمانی افراد به موفقیت دست پیدا میکنن؟
بذارید چند جمله ای از ناپلئون هیل در این باره بشنویم:
کسی که پلهای پشت سرش را ویران میکند، برای خود راه بازگشتی باقی نمیگذارد، یا باید پیروز شود و یا از بین برود.
هرکس که طالب پیروزی است باید کشتیها و پلهای پشت سرش را در آتش بسوزاند و راههای عقب نشینی را برخود ببندد.
اینگونه است که میتوان ذهن را در شرایط اشتیاق سوزان برای پیروزی قرارداد و این شرایط لازم موفقیت است.
خیلی سخته یه شخصی بخواد ادعا بکنه که تمام پل های پشت سرشو خراب کرده برای موفقیت
چون وقتی شخصی تصمیم گرفته یا موفق شه یا بمیره امروز یا میمیره یا بهترین خودش میشه و به بهترین حالت ممکن از زمانش استفاده میکنه
تا حالا اینجوری بوودی؟
اگه نبودی باید یدور دیگه خودتو با پشتیبانت چک کنی و ببینی چرا تلاشت برای موفقیت به اندازه بزرگی اهدافت نیست!!چون زندگی به شایستگی ها جواب میده!
این حالت فقط زمانی شکل میگیره که موفقیت برای شما تا حد زندگیتون براتون مهم باشه پس برای من و تو موفقیت زمانی شکل میگیره که از جونمون براش مایه بذاریم
آیا اون اهدافی که رو کاغذ نوشتی ارزش اینو داره؟
ارزش اینو داره یه نفس تا تهش بری؟
آیا امروز اینقدر اشتیاق لازم برای بدست آوردن اون اهدافو داری؟
وقتی شخصی به این مرحله می رسه ذهن او اشتیاق سوزان زیادی برای پیشروی داره تا حدی که در هر لحظه حس اضطرار رو در اون ایجاد میکنه تا زمانی که برسه....
پس اگه نیاز باشه برای موفقیت کشتی های پشت سرمو بسوزونم اینکارو میکنم چون میدونم وضعیت الانم اون من ایده آل نیست!من به دنیا نیومدم که اینحوری زندگی کنم
نیومدم که معمولی باشم و نظاره گر گذر زمان باشم نمیتونم نسبت به پیر شدن عزیزانم و دردهاشون بی تفاوت باشم..میدونم که شما هم اینجوری هستی و به همین دلیل داری تو جی تیم زندگیتو میسازی...
یادت باشه امروز هیچ دلیلی برای کم کاری کردن نداری!!
چون یه لیست هدف و چرایی داری که یروزی با دستای خودت نوشتی
یا خودتو میبینی که اونارو داری و امروز دیوونه ی رسیدنی یا اصلا خودت و عزیزانتو مهم نمیدونی و یروزی به خودت میای میبینی ۷۰ سالته و هیچ اتفاقی نیفتاده
شاید الان که داری این متنو میخونی داری میترکونی و نیازی به این صحبتا نداری ولی اگه یه درصد احتمال میدی داری کم کاری میکنی خودتو با پشتیبانت چک کن چون بدترین چیز درد اینه که شرمنده چرایی هات شی
قطعا زمستان ۹۶ برای خیلی ها فصل زیبایی خواهد بود
یادت باشه خیلی ها تو زمستون از شدت سرما یخ میزنن و یسری ها از اسکی و زیبایی هاش لذت میبرن
انتخاب پای خودته که تو کدومش باشی
من تصمیم گرفتم نه تنها خودم بلکه اطرافیان و مردم جامعه رو تا جایی که توان دارم نجات بدم مطمئنم افرادی هستند که در این مسیر با من همراه هستند
پایه اید از امروز برای تحقق تمام اهدافمون تا پای جون تلاش کنیم؟
منتظر پاسخت تو نظرات هستم
و اما برترین های ماه آذر:
مدیر منتخب:آقای مسعود نظری ثابت
برترین های خرده فروشی:آقایان هومن پورنصراله/محمد بشرطلب/سید رضا پناهی
برترین های تعهد:آقای سلیم فخر حسینی و بانو کرمی
این عزیزان ناهار رو مهمان لیدرهاشون هستند ...
پیش به سوی موفقیت که قطعا اتفاقی نیست.
حامد صالحی
۶ دی ۹۶
ادامه مطلب
♨️ جدی نگرفتن کار ♨️
اولین دلیلی که بعضی از افراد در این کار موفق نمی شوند این است که این کار را جدی نمی گیرند!
چون که فکر میکنند این یک کار موقت است، فکر می کنند حرفه ای است که فقط مال کسانی ست که هیچ کاری از دستشون بر نمی اید.
این حرفه یک دل مشغولی موقت نیست، مطمئن هستم خیلی از شماها بیرون از اینجا توی کارهایی که دارید موفق هستید، اما این جمله یادتون باشه؛
" تمام کارها خوب هستند به شرطی که درست انجام شوند. "
می توانید کنار خیابون گل بفروشید، یا سی دی یا فال یا دستمال کاغذی ، شاهدش اینه که وقتی سر یک چهارراه ایستاده اید هجوم این فروشنده ها را به ماشین ها می بینید، این در همه جای دنیا هست.
ایا اونها فکر میکنن کارشون یک کار موقته؟؟
اونها کارشون رو خیلی جدی می گیرند، اونها به فکر یک شغل موقت نیستند!
💢ما تجارت موقت نداریم، اما تاجر موقت داریم💢
هر کاری می تواند یک تجارت بزرگ باشد به شرط اینکه درست انجام شود، درست هدایت شده و جدی گرفته شود.
اکثر مردم فرصت کاری نتورک را یک تجارت و حرفه نمی دانند این واقعا ناراحت کننده ست که افرادی را تو این صنعت ببینی که کار را جدی نمیگیرند.
خیلی ها فکر میکنند برای راه اندازی یک تجارت نیاز به سرمایه ی زیاد دارند.
وقتی می خواهید کاری رو راه اندازی کنید به چی فکر می کنید؟ به ۱۰۰ میلیون، ۲۰۰ میلیون پول که یک فست فود باز کنید یا یک بوتیک یا مغازه صوتی تصویری؟
این تصویری ست که افراد از یک تجارت تو مغزشون حک کرده اند.
این چیزیه که در جامعه و مدرسه به ما یاددادن و باهاش بزرگ شدیم.
بنابراین وقتی با کسی صحبت می کنید و یک موقعیت را بهش معرفی می کنیم که می تواند یک درامد تجاری داشته باشد، که در نتورک امکانش وجود داره از اونجایی که سرمایه مورد نیاز خیلی پایین و ناچیزه، مردم ان را به عنوان یک تجارت قبول نمیکنند و برخوردشون با ان نه تنها تاجرانه نیست، بلکه حتی عاقلانه هم نیست! بارها شده که مردم با این حرفه با احترام برخورد نکردن، فقط به این خاطر که تنها کاریکه باید برای شروع انجام دهند خرید یک محصول است.
این کار را مقدمه یک کار تجاری نمی دانند، حتی خیلی ها هم وقتی استارت کارشون رو می زنند با این ذهنیت کار را شروع می کنند، اگر کار موفق بود بعدا ان را جدی میگیریم، چند نفر از شما تا حالا این حرف را شنیده ؟
داشتن چهارچوب ذهنی مثل اینه که یک نفر بگوید من یک میلیارد تومان تو یک کار سرمایه گذاری میکنم اگر کار خوب پیش رفت ان را جدی میگیرم.
اگر شما ۲۰۰ میلیون تو یک تجارت سرمایه گذاری کنید میرید و میگید خوب اگر پول دراوردم اونوقت جدی میگیرمش؟؟
این کار پول در میاره؟؟ ... نه
باید اول جدی بگیریش ، اول جدی میگیرید و بعد پول درمیاورید، اما باز هم می گویم مردم فکر نمیکنند این یک تجارت چند ملیارد تومانی است، چیزی که می خواهم بگویم این است که نتورک را سرسری نگیرید، فکر نکنید به صرف خرید یک محصول دیگه کار شما تمام است! اول کار را جدی بگیرید تا شکوفا شوید.
⚡️مطمئن باشید هیچ اتفاقی برای شما نمی افتد مگر اینکه خودتان را با کار درگیر کنید از ان ادمهایی نباشید که در مورد نتورک صحبت میکنند و بعد می گویند نه لازم نیست کار خاصی انجام بدید.
موقع معرفی کار و بعد از مشاوره باید به کسانی که معرفی می کنید، بفهمونید این یک تجارته و باید ان را جدی بگیرند. تنها راه شکوفایی کار اینه که باهاش درگیر شوید.
این جمله رو به یاد داشته باشید:
‼️بهترین کود برای باغ، جای پای باغبان است.
باید تو باغ راه بری ، باید شخم بزنی باید هرس کنی و کود بدی و بهترین کود برای باغ جای پای باغبانه .
اگه توقع دارید رشد کنید، اگر توقع دارید دیگران شما را جدی بگیرند باید خودتان کار را جدی بگیرید.
🗺محقق: هنگامه نظری
درود به خانواده ی ارزشمند، دوست داشتی و عزیز جی تیم🙋
ارزو میکنم لحظه لحظه ی زندگیتون پر باشه از اتفاقاتی که هرکدومشون شما رو بزرگ و بزرگتر میکنه💪
خوب نهمین ماه سال ماه سپاس جی تیمی هم گذشت، یادتونه انگار همین دیروز بود که داشتیم ویژن سال رو میکشیدیم و کلی براش برنامه چیده بودیم🤔🤔
یه جمله ای در مورد گذر زمان هست و من خیلی دوسش دارم که میگه:
لحظه ها را گذراندیم که به خوشبختی برسیم؛ غافل از آنکه لحظه ها همان خوشبختی بودند "
ایا از روزهایی که گذروندیم لذت بردیم؟
ایا ازشون درس گرفتیم و بزرگتر شدیم؟
من که خدا رو هزاران باز شکر میکنم که بهم این فرصت رو داد تا بتونم تو این مدتی که تو جی تیم هستم خیلیییی چیزا رو یاد بگیرم و بزرگ شم🙏🙏
تو خودتو چطور میبینی؟
ایا تغییری در رفتار و عملکردت ایجاد شده؟
اصلا در مورد این قضیه نشستی با لیدرت صحبت کنی و ببینی چقدر امسالت با سال گذشته ات متفاوت بوده؟
مطمئن باش بهترین کسی که بی تعارف میتونه بهت تو این قضیه کمک کنه لیدرته پس حتما همین کارو بکن👌👌
خوب تو ماه سپاس جی تیمی که خیلی ام نگرش ارزشمندی بود یاد گرفتیم که شکرگزاری برای لحظات خاص زندگی و فقط شادیها نیست ، بلکه ما باید برای لحظه به لحظه ی زندگیمون برای چیزهایی که داریم و حتی چیزهایی که نداریم و چیزهایی که میخوایم داشته باشیم باید شکرگزار باشیم🙏🙏
یاد گرفتیم باید به اندازه ی ارزش واقعی یه چیز براش شکرگزار باشیم🙏🙏
میدونم خیلیاااتون مثل من این نگرش ارزشمند رو دوست داشتید😍
میدونم که پورسانتاتون واریز شده ، اول بابتش خداروشکر میکنم و براتون برکت واقعی رو از خدا طلب میکنم 🙏و بعد بهتون میگم همه مون لایق رقم های خیلییییی بیشتر از اینا هستیم، پس خودمونو محدود نکنیم و برای بهتر شدن هر لحظه تلاش کنیم🏃♂️🏃♂️
یکی از اتفاقات مهمی که تو ماه گذشته افتادکسب نشان برتر مشتری مداری و منتخب مردم به عنوان برند محبوب ۱۰ سال اخیر کشور بود که به همه ی جی تیمی ها تبریک میگم بابت اینکه شرکتی رو برای فعالیت انتخاب کردیم که همیشه یک گام جلوتره👌👏
جلسات و دوره ای ها و سمینارهای عالی رو تو ماه گذشته تجربه کردیم که گل سر سبدش سمینار مشاوران منتخب بود که اواخر ماه توسط ابرلیدرمون برگزار شد و میتونم بگم بی نظیییییر بود ، به شرط استفاده ی درست از این نکات و نگرش های ارزشمند بهترین نتیجه ها حاصل میشه💪💪
جا داره همینجا از ابرلیدرمون یه تشکر ویژه بکنیم که با زحماتشون همیشه ما رو شگفت زده میکنن ، فقط با نتایجمون باید جواب زحماتشونو بدیم💪💪
اتفاق جالب دیگه ای که ماه پیش رخ داد ، تمرکز لیدرمون و لیدرهای عزیز روی پرزنت اختصاصی محصول خاص و بی نظیرمون کافه های حاوی قارچ گانودرما بود که بزودی شاهد یک پرزنت بسیار تاثیرگزار و خاص از گروه اموزشیمون هستیم💪💪🌹
خوب اذر ماه هم مثل همه ی ماه های سال گذشت و وارد زمستون ۹۶ شدیم😍😍
زمستون فصل دوست داشتنیه، خداروشکر که زمستونه امسالم دیدیم🙏🙏
از اولین روزش که کلی برنامه با کارشناسای گلم و لیدرم برای ترکوندن این ماه تدارک دیدیم و قطعا تا الان به گوشتون رسیده
خلاصه اینکه قراره این زمستون مثل زمستونای دیگه نباشه، قراره تو این ۳ ماه اونقدر درست و اصولی و دیوانه وار کار کنیم که عید۹۷ رو در کنار عزیزانمون با حس عالیییی جشن بگیریم😍
وقتی بهش فکر میکنم که اگه از الان روی این ویژن تمرکز کنید چه عیدی رو میتونید رقم بزنید به وجد میام و عشق میکنم👏👏😍😍
برای ازادیمون لحظه به لحظه با عشق میجنگیم
❤️ما زنده برانیم که ارام نگیریم
موجیم که اسودگی ما عدم ماست❤️
دوستتون دارم بهترینای من🌹
زهرا خلیلی
دی۹۶
کمي پس از آن که آقاي داربي از "دانشگاه مردان سخت کوش" مدرکش را گرفت و تصميم داشت از تجربه خود در کار معدن استفاده کند، دريافت که "نه" گفتن لزوماً به معناي "نه" نيست. او در بعد از ظهر يکي از روزها به عمويش کمک مي کرد تا در يک آسياب قديمي گندم آرد کند.
عمويش مزرعه بزرگي داشت که در آن تعدادي زارع بومي زندگي مي کردند. بي سرو صدا در باز شد و دختر بچه کم سن و سالي به درون آمد، دختر يکي از مستاجرها بود؛ دخترک نزديک در نشست. عمو سرش را بلند کرد، دخترک را ديد، با صدايي خشن از او پرسيد: "چه مي خواهي؟ " کودک جواب داد : "مادرم گفت 50 سنت از شما بگيرم و برايش ببرم."
عمو جواب داد: " ندارم، زود برگرد به خانه ات" کودک جواب داد: "چشم قربان" اما از جاي خود تکان نخورد. عمو به کار خود ادامه داد. آن قدر سرگرم بود که متوجه نشد کودک سر جاي خود ايستاده. وقتي سرش را بلند کرد، کودک را ديد بر سرش فرياد کشيد که: "مگر نگفتم برو خانه. زود باش."
دخترک گفت:" چشم قربان" اما از جاي خود تکان نخورد. عمو کيسه گندم را روي زمين گذاشت ترکه اي برداشت و آن را تهديد کنان به دخترک نشان داد. منظور او اين بود که اگر نرود به دردسر خواهد افتاد. داربي نفسش را حبس کرده بود، مطمئن بود شاهد صحنه ناخوشايندي خواهد بود. زيرا مي دانست که عمويش عصباني است. وقتي عمو به جايي که کودک ايستاده بود، نزديک شد، دخترک قدمي به جلو گذاشت و در چشمان او نگاه کرد و در حالي که صدايش مي لرزيد با فريادي بلند گفت: "مادرم 50 سنت را مي خواهد." عمو ايستاد. دقيقه اي به دختر نگاه کرد، بعد ترکه را روي زمين گذاشت، دست در جيب کرد و يک سکه 50 سنتي به دخترک داد. کودک پول را گرفت و عقب عقب در حالي که همچنان در چشمـان مردي که او را شکسـت داده بود مي نگريست به سمت در رفت. وقتي دخترک آسياب را ترک کرد، عمو روي جعبه اي نشست و از پنجره مدتي به فضاي بيرون خيره شد. اين نخستين بار بود که کودکي بومي به لطف اراده خود توانسته بود سفيد پوست بالغي را شکست دهد.
نويسنده: ناپلئون هيل
لیدر مهرداد یوسفی:
درود به خانواده بزرگ جی تیم
خیلی زود روز چهارم از ماه مهر هم رسید
فکر میکنی تا اینجا چطور بود؟؟!!
مهم اینه که باور داشته باشی که عالی بوده و عالی تر هم میشه...
تو این مدت که مشغول ساختن شبکه خودم بودم تجارب زیادی کسب کردم ولی یکی از مهمترین تجربه های من در مورد سعادت بود...
میدونید تعریف من از سعادت ایناست:
سلامتی ثروت و عشق
وقتی از مردم در مورد سعادتشون میپرسیدم یا میپرسم همه فکر میکنن که دوست دارن سعادتمند باشن ولی من فهمیدم که واقعن اینطور نیست چون که اونا واقعن فقط فکر میکنن دوست دارن که سعادتمند باشند درصورتی که سعادت رو هر روز از خودشون دور میکنن.
ادامه مطلب




