Global Team (گلوبال تیم)

گروه آموزشی بازاریابی شبکه ای GTeam لگ مستقیم در شرکت بازاریابان ایرانیان زمین

نقش شخصیت در موفقیت

مهرداد یوسفی
Global Team (گلوبال تیم) گروه آموزشی بازاریابی شبکه ای GTeam لگ مستقیم در شرکت بازاریابان ایرانیان زمین

نقش شخصیت در موفقیت

درووود بر جی تیم بزرگ

خب تصمیم گرفتم در مورد نقش شخصیت در موفقیت کمی باهاتون صحبت کنم....

میشه گفت مهمترین عامل برای موفقیت داشتن یک شخصیت مناسب با اون سطح موفقیت است...

نمیشه انتظار رسیدن به بالاترین سطح راهبری را داشت ولی از نظر شخصیتی پایین بود همه ی ما قطعا نیازمند تغییراتی در روندشخصیتی هستیم البته این موضوع حالتی منفی نداره چون میشه گفت تمام انسان های موفق روزی به این نتیجه رسیدن که به این تغییرات نیاز دارن....

اولین قدم برای رشد دونستن دقیق نوع خصوصیت های شخصیتی ماست...

می خوام کمی در موردشون بگم:

درون گرا یا برون گرا

برخی از افراد ترجیح می‌دهند مشکل‌های خود را با دیگران در میان بگذارند، به وجود دیگران و مصاحبت با آنان محتاجند و تمایل دارند که در محیط‌های باز و شلوغ، کار کنند. همین سروصداهای روزمره‌ی زندگی است که به آنان، انرژیِ پیمودن ادامه‌ی راه را می‌دهد. برای این افراد، مهم است که مرکز توجه جمع باشند و یا به‌طور دائم، سخنرانی‌های متفاوتی داشته باشند. انرژی آنان، خارجی است و انسان‌های «برون‌گرایی» محسوب می‌شوند. افرادی که بیش‌تر در رشته‌ی هنرهای نمایشی و موسیقی، فعالیت می‌کنند جزو افرادی محسوب می‌شوند که انرژی را به بیرون، پراکنده می‌نمایند.

از سوی دیگر، افرادی نیز هستند که تمایل دارند بر روی موضوع‌های مختلف، تأثیرگذار باشند. این افراد به‌طور دقیق بر روی کلیه‌ی مبحث‌ها، تمرکز کرده و در مورد مسائل مختلف، فکر می‌کنند. یافته‌های آنان به‌طور معمول، خصوصی است و ترجیح می‌دهند که ساکت باشند. آنان آن‌قدر که از کتاب‌خواندن، لذت می‌برند، از شرکت در یک میهمانی، نمی‌توانند لذت ببرند. در محل کار ترجیح می‌دهند که فضای اختصاصی خودشان را داشته باشند و کار کردن در محیط باز را نمی‌پذیرند. این قبیل افراد، «درون‌گرا» هستند. به‌طور معمول، مهندسان علوم کامپیوتری و فیلسوفان در میان عمیق‌ترین «درون‌گرایان» قرارمی‌گیرند.

اگر هریک از این خصوصیت‌ها به حد نهایی خود برسد، سبب ایجاد مشکل‌هایی می‌شود. «برون‌گرایان» احساس می‌کنند که «درون‌گرایان» آن‌قدرها که لازم است، صحبت نمی‌کنند و به همین دلیل، نمی‌توانند تشخیص دهند که چه چیزی در ذهن آنان می‌گذرد. درون‌گراها نیز آرزو می‌کنند که ای‌کاش برون‌گرایان می‌توانستند پیش از صحبت کردن، فکر کنند و تنها وقتی حرف بزنند که ایده‌ها را در ذهن خود، بررسی کرده باشند.

البته باید توجه داشت که همه‌ی افراد در شرایط مختلف، عکس‌العمل‌های متفاوتی را از خود بروز می‌دهند و همه‌ی ما، گرایش‌های درون‌گرایانه و برون‌گرایانه را داریم و در موقعیت‌های مختلف، بسته به شرایط، واکنش‌های متفاوتی را از خود، بروز می‌دهیم.

 کلی‌گرا و جزئی‌نگر

برخی از ما به جزئیات مطلب‌ها، ریز می‌شویم و هیچ توجهی به تصویر بزرگ‌تری که پیش روی‌مان قراردارد، نمی‌کنیم.

گروه دیگری از افراد هستند که دورنمای خوبی از مسائل مختلف دارند اما از تمرکز کردن بر روی جزئیات، فراری هستند. «میر بریج» گروه اول را «جزئی‌نگر» و دوم را «کلی‌‌گرا» نام‌گذاری می‌نماید. افراد «جزئی‌نگر» را می‌توان بیش‌تر در میان کسانی که در کارهای عملی مهارت دارند، پیدا کرد مانند مهندسان، دانشمندان و هنرمندان. آنان در زمان حال، زندگی می‌کنند و کارهای‌شان را یکی پس از دیگری و با رعایت ترتیب، انجام می‌دهند و ترجیح می‌دهند که تغییرها را به‌صورت پله‌ای، بپیمایند. از سوی دیگر، «کلی‌‌گرایان»، از تصور و تخیل بالایی برخوردارند. آنان اطلاعات را از منبع‌های مختلفی به‌دست می‌آورند و برای آینده، اهمیت زیادی قائل‌اند و برخلاف «جزئی‌نگران»، دوست دارند که همواره تغییرهای کلی در زندگی خود، ایجاد کنند.

«کلی‌‌گرایان» معتقدند که «جزئی‌نگران» کمبود خلاقیت و قوه‌ی تخیل دارند و «جزئی‌نگران» نیز تصور می‌کنند که «کلی‌‌گرایان» در ابرها سیر می‌کنند.

نویسندگان، روزنامه‌نگاران و روان‌شناسان به‌طور طبیعی در رده‌ی «کلی‌‌گرایان» قرارمی‌گیرند.

 

تحلیل‌گرا یا راه‌گشا

دانشمندان و ریاضی‌دانان به‌طور معمول با استنباط و استنتاج مشکل‌ها، به راه‌حل می‌رسند. نقطه‌ای را به‌عنوان مرکزِ شروعِ فعالیت خود قرارداده و به‌صورت منطقی، به‌دنبال یافتن راه‌حل درست، برمی‌آیند. اگر از استدلال و برهان مناسب استفاده کنند، به پاسخ درست نیز دست پیدا خواهندکرد. بیش‌تر دانشمندان و مهندسان به‌شدت «تحلیل‌گرا» هستند.

گروه دیگر که «راه‌گشا» نامیده می‌شوند، درنظر می‌گیرند که مردم به‌دنبال چه راه‌حلی هستند، سپس به دنبال یافتن آن راه‌حل می‌روند. افرادی که به این شیوه، عمل می‌کنند، مشکل‌ها ردریافتیا به‌گونه‌ای حل می‌کنند که گویی خود نیز بخشی از آن هستند. این امر در حالی‌ست که تحلیل‌گرایان تا حد امکان، خودشان را منفصل از راه‌حلی که به‌دست می‌آورند، می‌دانند.

«تحلیل‌گرایان»، تصور می‌کنند که «راه‌گشایان» (افرادی که مشکل‌ها را از طریق راه‌حل‌های انتزاعی حل می‌کنند)، افراد غیرمنطقی هستند.

 مشاورانِ اجتماعی به‌طور معمول در زمره‌ی «راه‌گشایان» قرارمی‌گیرند. آنان بر این باورند که تحلیل‌گرایان، افراد سردی هستند و قدرت حس‌کردن ندارند.

 

کنترل‌گرا یا دریافتی

برخی افراد همیشه دوست دارند زندگی‌شان، تحت کنترل باشد. آنان لیستی از کارهایی که باید انجام دهند را تهیه کرده و خاطره‌های خود را یادداشت می‌کنند. برای تعطیلات از قبل، برنامه‌ریزی می‌کنند و برای روز، ماه و سال خود نیز برنامه‌ریزی دارند.

«میر بریج» این افراد را با نام «اندیشمند» یا «کنترل‌گرا» معرفی می‌کند. میز کار آنان همیشه تمیز و مرتب است و به‌راحتی می‌توانید هر چیزی را در جای خودش پیدا کنید.

گروه دیگری نیز وجود دارند که «میر بریج» آنان را با نام «دریافتی» معرفی می‌کند. این افراد، احساس می‌کنند اگر برای یک‌ماه آینده‌ی خود برنامه‌ریزی کنند، دست‌وپای‌شان بسته می‌شود. آنان دوست دارند که خود را در جریان زندگی قراردهند، ساعت‌های انعطاف‌پذیر کاری را تجربه کنند، موقعیت‌های جدید زندگی را در آغوش بگیرند و همواره آماده‌ی رویارویی با تجربه‌های جدید در زندگی هستند.

«کنترل‌گرایان» می‌خواهند کارشان را پیش از وقتِ تفریح، انجام داده باشند اما «دریافتی‌ها» در هر زمان، آماده‌ی تفریح هستند.

اگر کارفرمای شما در این خصوصیت، عکس شما باشد، آن وقت رابطه‌ی شما، جالب و دیدنی خواهد بود.

 

رابطه‌ها

همه‌ی افراد در درون خود، خصوصیت‌های اخلاقی متفاوتی دارند و هرکس که درک بهتری از خود داشته باشد، خیلی راحت‌تر می‌تواند متوجه نقاط قوت و ضعف خود شود. زمانی که شما ارتباط‌تان را با همکاران و دوستان‌تان در نظر می‌گیرید و به ناراحتی‌ها و مشکل‌هایی که ممکن است به‌وجود آیند، فکر می‌کنید، توضیح‌هایی که در این مقاله در اختیارتان قراردادیم، می‌تواند کمک زیادی به شما کند و به این‌ترتیب، می‌توانید رابطه‌های خود را بهبود بخشید.

خب تا اینجا با شخصیت های مختلف آشنا شدیم و قطعا تونستید نوع شخصیت خودتون رو تشخیص بدین...

برای تبدیل شدن به یک راهبر ارزشمند نیازمند این هستیم تا خصوصیت های اخلاقی مناسبی رو در خودمون درونی کنیم برخی از این خصوصیت ها:

1-خوب گوش دادن و توجه کردن به افراد

2-داشتن برنامه های مناسب جهت رشد

3-داشتن صبر و آرامش در مواقع بروز مشکل 

4-نگاه کردن به زاویه های مختلف یک مسئله قبل از اقدام

5-داشتن حس مسئولیت نه مظلومیت 

6-احترام به اخلاقیات طرف مقابل حتی در صورتی که تضاد اعتقادات شماست..

7- محبت کردن به جای زیر سوال بردن 

8-بزرگ کردن طرف مقابل به جای بزرگ کردن خودمان و خیلی خصوصیات مثبت دیگه

موضوع دیگه که خیلی مهمه در خودمون درونی کنیم مبحث مهم نوع برخورد با مسائل ارتباطی هستش:

 نکته ی مهم اینه که همیشه بیش از اینکه دیگران را مقصر ناکامی های خود بدانیم خودمان را نقطه ی بررسی قرار دهیم ما گاهی به جای اینکه به اشتباهات خود فکر کنیم بدنبال اشتباهات دیگران هستیم.مثلا میگیم نه به هیچ وجه من مقصر نیستم و فلانی باعث شده..این موضوع باعث میشه بخاطر اشتباهات دیگران خودمون رو تنبیه کنیم چون بیش از اینکه طرف مقابل درگیر شه شما عصبی و درگیر میشید و این قضیه ناکامی خودتون رو بدنبال داره...

ریشه ی تمام موفقیت ها و یا شکست ها برمیگرده به عواطف انسانی...ما بر اساس عواطف خود تصمیماتی در هر لحظه میگیریم که نتایج رو تغییر میده..درک عمیق از این عواطف میتونه بهتر به ما جهت بده

 

فهوم عاطفه

 

گفتيم يكى از ابعاد انسان، بُعد لذّت و سعادت است، انسان فطرتاً، طالب لذّت است و لذّت خويش را از مجارى مختلفى دنبال مى كند: يكى از مجارى لذّت انسان، غرايز بود كه مورد بررسى قرار گرفت.

 

عواطف، دوّمين نوع از انواع مجارى لذّت انسانى است. آنچه كه از عاطفه، مورد نظر ماست، ممكن است با اصطلاح روانشناسى آن، انطباق كامل نداشته باشد. عاطفه از نظر ما، انجذابى است نفسانى كه يك انسان، نسبت به انسانى ديگر، در خود احساس مى كند و مى توان آن را به رابطه بين آهن و آهن ربا تشبيه نمود. انسان در چنين حالتى احساس مى كند كه به طرف انسان ديگرى كه مورد عاطفه اوست كشيده مى شود.

 

واژه عطف، در فرهنگ عرب كه ريشه كلمه عاطفه مورد بحث ماست، نيز در مفهوم توجّه و ميل چيزى به چيز ديگر به كار رفته، با اين تفاوت كه در مفهوم اصطلاحى «عاطفه» مورد نظر ما، عطف و توجّه مطلق نيست؛ بلكه، محدود به مواردى است كه طرف توجّه انسان، يك انسان باشد نه چيز ديگر.

واطف طبيعى و عواطف ثانوى

عواطف انسانى، ريشه هاى مختلفى دارند و به صورتهاى گوناگون ظهور پيدا مى كند. ريشه عاطفه، گاهى نفعى است كه از كسى به انسان مى رسد و گاهى لذتى است كه از ديدن ديگران مى برد مثل آنكه: انسان از ديدن انسان هاى زيبا لذت مى برد. و بواسطه اين لذّت به سوى آنها كشيده مى شود و گاهى نيز انسان، بدون واسطه و خود به خود، به طرف ديگرى كشيده مى شود؛ هرچند كه نه از زيبايى و نه از منفعت او، برخوردار نباشد و يا حتى از جانب او متحمل زيان و خسارت نيز بشود كه در اينصورت، چيز ديگرى غير از زيبايى و منفعت، منشاء خيزش عاطفه خواهد شد.

بنابراين، مى توانيم عواطف را، با توجه به آنچه كه گفتيم، به دو دسته اساسى تقسيم كنيم:

 

عواطف طبيعى اولى و عواطف ثانوى

عواطف اولى، كششهايى است كه انسان، بدون آن كه نفعى ببرد يا زيبايى خاصّى در بين باشد، در خود، نسبت به ديگرى احساس مى كند. مثل: عاطفه مادر به فرزند كه نفع و زيبايى، واسطه و منشأ اين عاطفه نيست. فرزند، هرچند كه خيلى هم زشت باشد و هيچ نفعى براى مادر خود نداشته و يا حتى زيان و خسارت هم داشته باشد، مورد محبّت مادر است. اين نوع عواطف را اصلى، اوّلى و طبيعى نام مى گذاريم.

عواطف ثانوى، آنها هستند كه مطلوب در آنها در اصل، چيز ديگرى است و شخص مورد عاطفه، از آن جهت كه واسطه دستيابى انسان به آن خواهد بود، مورد محبّت قرار مى گيرد. مثلا انسان كسى را كه به او احسان كند دوست مى دارد؛ ولى، اين يك ميل طبيعى نيست، بلكه انسان اصالتاً خودش را دوست مى دارد و ثانياً و بالعرض، كسى را كه واسطه دستيابى او به سود و منفعتش شود.

عاطفه اى كه بين معلم و شاگرد هست، يك عاطفه ثانوى است، زيرا، رابطه تعليم و تعلّم واسطه پيدايش اين عاطفه است و صرفنظر از آن، اين عاطفه بر معلم و شاگرد حاكم نيست.

آثار متنوّع عواطف

آيا اثر عواطف، به لذّت از ديدن و ملاقات يا بودن و مصاحبت با شخص ديگر منحصر است و يا علاوه بر آن، آثار ديگرى نيز دارد؟

در پاسخ مى گوييم: آثار عواطف، منحصر در آثار نامبرده نيست. گاهى مى شود كه انسان، در حال عادى، از ملاقات يا مصاحبت شخصى هيچگونه لذّت نمى برد؛ مع الوصف، اثر ديگرى از وجود عاطفه نسبت به او خبر مى دهد. زيرا، همين شخصى كه در حال عادى، عاطفه اى نسبت به او احساس نمى كنيم، همين كه بيمار شود ياشكل ديگرى برايش پيش بيايد، در خود، نسبت به او احساس همدردى مى كنيم و از رنج او رنج مى بريم و با كمال ميل حاضريم در حدّ توان به او كمك كنيم. بالطبع، اين هم اثر ديگرى است كه وجود مرتبه ديگرى از عواطف انسانى را نشان مى دهد.ين يك حسّ همدردى است كه در انسان، نسبت به انسانهاى ديگر و يا حيوانات وجود دارد. وقتى انسان مى داند موجود ديگرى داراى شعور است و رنج و لذّت را درك مى كند، در هنگام گرفتارى، خودش را به جاى او مى گذارد و از ناراحتى او رنج مى برد و به كمك و مساعدت او اقدام خواهد كرد.

گامى كه انسان مطلوبى دارد كه ممكن است مربوط به هر يك از ابعاد قبلى انسان باشد اگر مطلوبش تحقّق پيدا كرد، حالتى به او دست مى دهد به نام «شادى»، و «سرور» و هرگاه، مطلوب او تحقّق نيافت و يا مطلوبى كه داشت از دستش رفت، حالت ديگرى به وى دست خواهد داد به نام «غم» و «اندوه».

ترس، امنيّت، يأس و اميد

همچنين، اگر از دست دادن مطلوب، به آينده مربوط مى شود، خواه آينده نزديك يا دور، از انديشه خسارت و زيانى كه در آينده ممكن است گريبان ما را بگيرد، حالتى به ما دست خواهد داد كه آن را «خوف» يا «ترس» نام مى نهيم. و متقابلا، اگر انسان بداند در آينده خطرى وى را تهديد نمى كند حالتى به وى دست مى دهد كه از آن با عنوان «امنيّت» و «آسودگى» ياد مى كنيم.

اگر انتظار داشته باشد كه در آينده به يكى از خواسته هايش نايل آيد، يا زيانى از او برطرف شود، حالتى پيدا خواهد كرد كه به آن، «اميد» يا «رجاء» مى گويند و هنگامى كه مطمئن شود كه در آينده به خواسته خود نمى رسد، يا زيانش برطرف نمى شود، حالت ديگرى به نام «يأس» و «نااميدى» به وى دست خواهد داد.

ما بر اساس احساسات و عواطف خود پایه های دوستی خود را میسازیم.....

امیدوارم در این مطلب مبحث تونسته باشید با تمام جنبه های شخصیتی آشنا بشین و چون در ماه وقار جی تیمی هستیم خواستم از جنبه های مختلف به شخصیت یک انسان باوقار اشاره کنم....

کمتر از 18 روز به پایان شهریور 96 مونده و قطعا همه در تلاشید که ماهی متفاوت رو رقم بزنین....

 

موفقیت را به بها میدهند نه بهانه.....

 

حامد صالحی

12 شهریور 96



تاريخ : چهارشنبه هشتم شهریور ۱۳۹۶ | 18:7 | نویسنده : مهرداد یوسفی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.