Global Team (گلوبال تیم)

گروه آموزشی بازاریابی شبکه ای GTeam لگ مستقیم در شرکت بازاریابان ایرانیان زمین

7 نکته برای اینکه چگونه با جذبه و کاریزماتیک باشیم

مهرداد یوسفی
Global Team (گلوبال تیم) گروه آموزشی بازاریابی شبکه ای GTeam لگ مستقیم در شرکت بازاریابان ایرانیان زمین

7 نکته برای اینکه چگونه با جذبه و کاریزماتیک باشیم

اول از همه این را روشن کنیم که منظور ما از جذبه، همان جاذبه‌ی مثبت رفتاری است که باعث می‌شود فردی در بین افراد دیگر محبوب شود. در این مقاله جذبه ترکیبی از خوش صحبت بودن و خوش مشرب بودن و نیک سرشت بودن و … است تا حسی که از به خاطر آوردن فردی مثل صدام حسین به انسان دست می‌دهد. اگر دنبال این‌جور جذبه‌ی منفی هستید که می‌توانید بجای این مقاله ویدئوی هارت و پورت‌های افرادی قدرت طلب مثل هیتلر را ببینید. اما اگر تا بحال کسی را دیده‌اید که بدون دلیل خاصی از او خوشتان آمده، در اصل شما اسیر و ابیر جذبه‌ی او شده‌اید. با جذبه بودن مثل دوچرخه سواری چیزی یاد گرفتنی است و شما هم می‌توانید با جذبه شوید. برای این‌کار باید اصلاحاتی در رفتار خود به کار ببرید. ضمیر ناخودآگاه، سرنخ‌های اجتماعی، حالات فیزیکی و نوع برخورد شما با افراد دیگر نقش تعیین کننده‌ای در شکل گیری و توسعه‌ی جذبه‌ی شما دارد.

برای شروع بگذارید یک مثال بزنیم. مریلین مونرو را که احتمالاً همه‌تان می‌شناسید. در یک روز بسیار شلوغ خانم مونرو دست یک عکاس را گرفت و او را با خود به ایستگاه متروی گراند سنترال در نیویورک برد. در آن روز مترو چنان شلوغ بود که جای سوزن انداختن هم وجود نداشت، اما با این حال هیچ کسی متوجه حضور یکی از معروف‌ترین آدم‌های دنیا در آن‌جا نشده بود. مریلین مونرو سوار قطار شد و بدون این‌که جلب توجه کند یک ایستگاه بعد پیاده شد. هدف از این‌کار چه بود؟
متخصص روانشناسی رفتاری اولیویا فاکس کابان در این‌باره می‌گوید: “چیزی که مریلین می‌خواست به ما نشان دهد این بود که دست خودش بود که خانم مریلین مونروی دلفریب باشد یا این‌که یک آدم معمولی به نام نورما جین بیکر (اسم واقعی‌اش ) باشد. در داخل مترو او نورما جین بود اما وقتی دوباره از زیر زمین به سطح زمین بازگشت و پا در پیاده روهای نیویورک گذاشت تصمیم گرفت که مریلین مونرو شود. نگاهی به اطراف انداخت و با همان لوندی خاص خودش از عکاس پرسید “می‌خوای ببینیش؟ مریلین رو می‌گم؟” و بعد عکاسه گفت که هیچ ژست خاصی در او نمی‌بیند. تنها کاری که مریلین کرد این بود که دست در موهایش انداخت وموهاشو افشون کرد و سریع یک ژست عکاسی گرفت. با همین حرکت ساده در چشم بر هم زدنی دوباره به همان مریلین مونروی لوند و دلفریب تبدیل شد. انگار که یک چوب جادویی را برداشته باشد و به خودش بزند. ناگهان برای یک لحظه همه چیز از حرکت ایستاد و در تصویری سیاه و سفید چیزی شروع به درخشش کرد. مردمی که از کنارش عبور می‌کردند تازه شصت‌شان خبردار شد که ستاره‌ای در میان‌شان حضور داشته و آن‌ها تاکنون هواس‌شان به او نبوده. به یک‌باره نگاه جمعیت به سوی او منعطف شد و …”

 

مریلین مونرو زن زیبایی بود، اما ثابت کرد چیزی که باعث شهرتش شده نه زیبایی فیزیکی‌اش، بلکه چیزی درونی بوده است. در اصل شخصیت مریلین مونرو درون نورما جین بیکر وجود داشت و او آن‌را بیدار کرد.
منظور از پرورش جذبه این نیست که کلاغ را تشویق کنیم تا به سبک کبک راه برود. چیزی که از آن صحبت می‌کنیم تقلید از افراد دیگر به قصد عوض کردن شخصیت نیست. در اصل کسی که می‌خواهد نیروی جذبه را در خود بپروراند، لایه‌ی سطحی ارتباطی خودش را برای برقراری ارتباط مطلوب‌تر با سایرین به صورت خودآگاهانه اصلاح می‌کند.

سکوت کنید!

” سکوت” با فاصله‌ی کمی نسبت به ” اعتماد به نفس” مهم‌ترین وجه جذبه است. معنی سکوت این است که در جمع گوش‌ نیوش بسپارید به صحبت‌های دیگران و کلام‌شان را قطع نکنید. لازمه‌ی کاریزماتیک بودن این است که به سایر افراد نشان بدهیم تمام حواس‌مان به آن‌ها هست. اگر اعتماد به نفس نداشته باشید شاید سایرین فکر کنند که شما آدم خجالتی یا توداری هستید و خیلی برای‌تان بد نمی‌شود، اما اگر موقعی که دیگران صحبت می‌کنند بپرید وسط حرف‌شان، معنی‌اش این است که قصد خودنمایی دارید. مثل همیشه، بهترین حالت برقراری تعادل است.

در واقع خصلتی که هنر سکوت آن‌را بزرگ‌نمایی می‌کند این است که به یاد داشته باشید اگر می‌خواهید واقعاً جذبه داشته باشید اول باید این‌را یاد بگیرید که شما همیشه مرکز توجهات نیستید.
در وب سایت هنر مردانگی چنین نوشته شده است:

معنی جذبه یا کاریزما این نیست که خودتان را باحال‌تر از بقیه جلوه دهید. راز تناقض گونه‌ی جذبه این است که افراد نباید به اثبات بهتر بودن خودشان از بقیه بپردازند، در عوض باید کاری کنند که سایرین در مورد خودشان حس بهتری داشته باشند. جذبه‌ی واقعی آن است که وقتی اشخاص از پیش شما می‌روند احساس کنند فرد مهم‌تری هستند.

یک آدم معمولی اول از همه خودش را دوست دارد و علاقه دارد که درباره خودش صحبت کند. اما یک آدم دوست داشتنی و کاریزماتیک به افراد اجازه می‌‎دهد که درباره خودشان صحبت کنند. شق القمری که افراد دوست داشتنی انجام می‌دهند این است که روحیه‌ی مثبت گرایانه‌ای دارند، منیت را کنار می‌گذارند و با سکوت‌شان به طرف مقابل توجه می‌کنند!

به تک تک لغاتی که از دهان طرف مقابل در می‌آید توجه کنید. تصور کنید که دارید یک فیلم تماشا می‌کنید یا یک کتاب می‌خوانید و آهسته آهسته با شخصیت اصلی داستان آشنا می‎شوید. تمام هوش و هواس‌تان را به نقش اصلی بدهید. در عین حال، موقعی که دیالوگ‌های او را می‌شنوید پارازیت نیندازید. ممکن است که این‌کار به نظر منفعلانه بیاید که فقط یک نفر حرف بزند و شما صرفاً گوش کنید اما اگر لای هر نفس کشیدنِ طرف شما بخواهید جوابیه‌ای برای او صادر کنید و یا هنوز خاطره‌ی طرف تمام نشده شروع کنید ماجرای خودتان را تعریف کنید به طرف مقابل این حس دست می‌دهد که گوش‌های شما دکوری است و فقط منتظرید تا صدای او قطع شود تا خودتان حرف بزنید.
طرف در جمع نشسته و با کلی آب و تاب از این‌که مجبور بوده در دوران سربازی‌اش آب شور قُم را بخورد تعریف می‌کند و انتظار دارد که بقیه به حرف‌هایش گوش بدهند اما هنوز نفسش فرو نرفته که یک نفر در جمع می‌گوید: “پس دوغ شتر نخوردی …!!! ” البته منظور این نیست که در هر جمعی یک متکلم وحده انقدر حرف بزند که دور دهانش کف کند و بقیه هم او را مثل جغد نگاه کنند. هر چیزی حد وسطش خوب است. صبر کنید تا حرف نفر مقابل تمام شود و نتیجه‌ی مورد نظرش را از باز کردن دهانش بگیرد سپس با طمأنینه حرف خودتان را شروع کنید.

منتظر پستهای اینده باشید با تشکر.......

 



تاريخ : جمعه چهارم دی ۱۳۹۴ | 14:5 | نویسنده : مهرداد یوسفی |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.