همونطور که میدونید تو ماه جذبه ی جی تیم مطلبی گذاشتم که بتونم در درونی کردن این خصوصیت در خودمون کمکی کرده باشم
تا اینجا 2 پست گذاشتم و امروز هم میخوام اخرین پست رو براتون بزارم تا استفاده کند
یادمون نره که اگه اسمی توسط لیدر بزرگمون جناب اقای یوسفی برای ماه انتخاب میشه پشتش کلی نگرشه و ما وظیفه داریم که این مطلب رو بگیریم و در خودمون درونیش کنیم
و اما اخرین قسمت از پستم..........
ارتباط چشمی را تقویت کنید
بعضی وقتها یک چشم در چشم شدن کوتاه بهتر از یک ساعت حرف زدن است. برقراری ارتباط چشمی مناسب به این معنی است که شما به حرف طرف مقابل گوش میدهید و برای او اهمیت قائل هستید و او را فرد محترمی میدانید. از بالا به پایین نگاه کردن یا چرخاندن مداوم سر در هنگام صحبت کردن طرف نشانگر این است که شما علاقهای به صحبت کردن با آن فرد ندارید و هوش و هواس شما به جای دیگری است.
با این حال تمرین ارتباط چشمی مبحث دو دو تا چهارتایی نیست. ارتباط چشمی زیاد میتواند دفع کننده باشد و از آن طرف کمش هم خوب نیست. اگر میخواهید به اندازه مناسب ارتباط چشمی برقرار کنید باید حسابی تمرین کنید.
بعد از اینکه مدتی تمرین کردید، قلقش دستتان میآید که چقدر چشم در چشم شوید. اما ارتباط چشمی فقط به زمان آن بستگی ندارد. نحوهی چشم در چشم شدن هم مهم است. اگر میترسید که در حین نگاه کردن به چشم طرف، مثل آدمهای روانی فیلمهای راب زامبی به نظر برسید، فکری برای این قضیه بکنید. برای نمونه میتوانید به رنگ چشم افرادی که روبرویتان قرار دارند دقت کنید و از این قضیه برای خودتان عادتی بسازید. بعضی از افراد موقع حرف زدن طوری به مخاطبانشان نگاه میکنند که روباه مکار به پینوکیو نگاه نمیکرد.
زبان بدن را به کار بیندازید
آدمهای با جذبه احساساتشان را به چندین شیوه بروز میدهند. استفاده از بدن برای تأکید کردن در مورد موضوعات مختلف، یکی از این شیوههاست. فکر کنم با من موافق باشید که اگر کسی مثل چوب خشک بایستد و بدون هیچ حرکتی بخواهد چیزی را برایتان بگوید به دقیقهی دوم نکشیده حوصلهتان را سر میبرد.
حتماً دکتر حمیدرضا صدر را در تلویزیون دیدهاید که میتوان گفت در بین کارشناسان فوتبال، مهیج ترین اجراها متعلق به اوست زیرا دائم دست و بالش در حرکت است که اینکار شور و هیجان خاصی به صحبتهایش میبخشد. بر عکس آقای مرتضی محصص را میبینم که با وجود اطلاعات فنی بسیار بالا، اما به این دلیل که خیلی یکنواخت و بدون حرکت صحبت میکند، بیننده را جذب نمیکند.
اگر میخواهید زبان بدن خود را تقویت کنید از لبخند زدن شروع کنید. آدمهایی که دائم لبخند بر لبانشان است بیشتر از کسانی که چهرهای خشک و اخمو دارند به دل مینشینند. جناب سیمز ویث، یکی از افراد مشهور در حوزه رسانههای اینترنتی، توصیه میکند که برای تقویت زبان بدن به یاد آدمها یا حیواناتی که میشناسید و حرکات فیزیکیای که انجام میدهند بیفتید. وی میگوید: به مادربزرگتان فکر کنید که وقتی بعد از مدتها شما را میبیند آغوشش را برایتان باز میکند و لبخند میزند یا اگر در مزرعهتان سگی نگهمیدارید، به او فکر کنید که وقتی آخر شب به مزرعه بر میگردید با هیجان تمام به سمتتان میدود و گوشتان را لیس میزند. ”
مردم از آدمهایی که موقع حرف زدن خیلی پر شور و نشاط هستند خوششان میآید. البته حرکات بدن میبایست متناسب با موضوع بحث باشد. مثلاً در یک جلسه کاری کسی نمیآید با بالا گرفتن دستها و چرخاندن کمرش همزمان با قهقهه زدن، چرخهی عرضه و تقاضا را نمایش دهد. این کار را کاسبی انجام میدهد که کالایی را خریده و انبار کرده و حالا قیمت دلار افزایش یافته است.
بعضی مواقع حرکات بدن به جای اینکه باعث خیر شوند بانی شر میشوند. فردی دارد صحبت میکند و شما در حال سر تکان دادن مبنی بر تأیید حرفهایش هستید، اما اگر بیش از حد سر تکان بدهید انگار که مسخره گیر آوردهاید. فرد مقابل این صحنه را میبیند و یاد آن سگ تزئینیها که مردم روی داشبورد ماشینشان میگذراند میافتد و دیگر دل و دماغی برای حرف زدن برایش باقی نمیماند. بد نیست که از دوستانتان در این زمینه مشورت بگیرید که اگر هر یک از حرکاتتان مانند همین سر تکان دادن بیش از حد توهین آمیز به نظر میرسد، دیگر آنرا اجرا نکنید.
تقلید جایز است؟
شنیدهاید که میگویند مؤمن آینهی مؤمن است؟ در راستای تلاش برای با جذبه شدن گاهی اوقات لازم است که بعضی از افراد را الگو قرار دهید. سعی کنید جذابیتهای افراد مختلف را برای خودتان مصادره کنید. البته لازم نیست با تمام افکار و عقاید فرد مقابل موافق باشید. صرفاً از بخشی از حرکات و سکنات آنها برای ارتقاء وجوه خارجی شخصیت خود استفاده کنید.
چه بسا که اگر بخواهیم بر اساس کتاب مرحوم داروین و الگوهای رفتاری مد نظر وی در جانداران صحبت کنیم، این امر خودش به صورت اتوماتیک اتفاق میافتد. اما هدف ما از الگوبرداری، کپی برداری نیست.
کلینت ایستوود در جوانی فیلمهای وسترن زیاد بازی میکرد و در اکثر این فیلمها نقش فردی را بازی میکرد که هفت تیر کش بسیار سریعی بود اما بیشتر از اینکه مردم به قدرت هفت تیر کشی او احترام بگذارند کلاهشان را به خاطر جذبهی او از سر برمیداشتند، زیرا او جوانمردی بود که از کسی نمیترسید و البته زیاد هم حرف نمیزد. اگر پایش میافتاد قادر بود ۱۰-۲۰ نفر را افقی کند. این شخصیت برای مردم جذاب و دوست داشتنی بود. برای الهام گیری از جذابیتهای کلینت ایستوود لازم نبود که روی کسی هفت تیر بکشی. همینکه آدم نترسی بودی و خیلی مختصر و شمرده حرف میزدی تو هم به فرد با جذبه و محبوبی تبدیل میشدی.




