
برای طراحی، آینده یک سری نگرش ها و قواعدی وجود دارد که رعایت آنها آدمی را به مقصود می رساند . ما انسان ها برای تحول در خویشتن، باید از خود شروع کنیم . انسان به قول «نیچه » چرایی است که با هر چگونه می تواند بسازد . نگرش ها و اصول و فرایندها، ما را از موج های متلاطم به اوج های زیبا می رساند . افق در دست تسخیری انسان است; ولی گاهی انسان اسیر و زمین گیر وضع موجود می شود و آن زمانی است که از حرکت باز ایستد .
زندگی شما تنها زمانی بهتر می شود که خودتان بهتر شوید، بهتر فکر کنید و به افق دور، روشن بینانه بنگرید، این افق را آینده می نامند . آینده را می توان به زمان حال آورد و آن را در ظرف حال مجال رشد داد تا در طول زمان، شاهد رقم خوردن آن باشیم .
زمانی کسی گفته بود بهتر است به آینده مان توجه کنیم، چون قرار است بقیه ی عمرمان را در آن سپری کنیم.
به منظور طراحی آینده، برنامه ریزی آینده لازم است و برای برنامه ریزی آینده، نگرش های زیادی وجود دارد . یکی از پیش گامان افکار نو و راهبردی در آمریکا، به نام راس آکوف در این مورد چهار نگرش را مطرح می سازد.
1 . نگرش انعکاسی; یعنی برنامه ریزی براساس تجارب، تصاویر و نتایج گذشته
2 . نگرش غیرفعال; همسو شدن باجریان
3 . نگرش انطباقی; آماده شدن برای آینده
4 . نگرش; شیوه طراحی : طراحی برای آینده و عملی ساختن آن
طراحی انعکاسی آینده; این نگرش بیشتر در میان افرادی اتفاق می افتد که اغلب از آینده وحشت دارند که غالبا به امید رجعت «گذشته های طلایی » است و گاهی آینده را نیز با احساسی غریب جست وجو می کنند.
این دسته افراد روی برنامه های وضعیت موجود پافشاری می کنند از تغییرات کلی تا حد امکان اجتناب می ورزند.
برنامه ریزی غیر فعال; این مفهوم، شامل افرادی است که به دلیل سردرگمی، نیاز به برنامه را احساس نمی کنند و حساب گری را نادیده می گیرند; از این رو به سراغ خطرپذیری هم نمی روند .
در روش انطباقی که نسبت به دو روش فوق بهتر است، فرد به این صورت عمل می کند که در آغاز سعی می کند دریابد که آینده، چه چیزی را برای او ذخیره کرده، سپس برای آن آماده می شود .
برنامه ریزی به سبک طراحی آینده، در حقیقت تصمیم گیری و تصمیم سازی است . فردی که نگرش او مطابق طراحی آینده شکل می گیرد، در حقیقت او بررسی می کند که چه چیز می خواهد انجام پذیرد و سپس آن چه را که باید به وقوع بپیوند، پشت سر هم عملی می سازد .
می توان گفت در روش طراحی آینده، زاویه دید در سطحی وسیع رشد می یابد و همکاری بالا می رود . جان اسکولی می نویسد: بهترین راه برای پیش بینی آینده، این است که آن را اختراع کنید . شما آن چه را که می خواهید انجام شود، باید در ذهن خود تصور کنید; سپس برای اجرای آن اقدام و آن را به واقعیت تبدیل کنید .
طراحی دقیق آینده، شما را قادر می سازد تا آینده ای داشته باشید که در صورت عدم طراحی آن، اصلا وجود نمی داشت; یعنی به جایی می رسید که درک خواهید کرد شاید آینده ای هم رقم می خورد; اما اینها بااین طراحی است که این آینده زیبا رقم خورده است .
تاتو می گوید: بگذار که ضمیر تو آزادانه و به سادگی سرگردان شود . و سپس لذت کشف و طراحی آینده شهود را تجربه کن .
طراحی آینده بدین معناست که شما به جای این که منتظر باشید آینده شما را پیدا کند، شما را قادر می سازد تا آینده جدید را برای خویش رقم بزنید .
یادگیری، واژه زیبایی است و امروزه از آن به عنوان «مادام العمر» یاد می شود; یعنی یادگیری برای تمام طول عمر و استدلال این است که برای موفقیت در شکل دهی آینده خویش، شما باید بنیادی را پایه ریزی کنید که به خوبی و به طور مؤثر و پیوسته در حال یادگیری باشند .
«جان نایسبیت » در پایان هزاره دوم می نویسد: در دنیایی که پیوسته در حال تغییر است، هیچ موضوعی و یا هیچ گروه از موضوعاتی که بتواند شما را در پیش بینی آینده کمک کند، وجود ندارد . مگر آینده را در زمان حال به تصویر بکشید; لذا مهم ترین مهارت برای ایمن ماندن از تغییرات، کهنگی و واپس روی، این است که چگونه آموختن را بیاموزید .
«اوشو» نیز در این باره می نویسد: خرد از مشاهده گری می آید و نه تنها به مطالعه، بلکه با هشیاری حاصل می گردد; لذا انسان هشیار به راحتی می تواند آینده را در ظرف حال ببیند .
نگاه انسان باید به شکوه بی نهایتی که زندگی نامه دارد، باز باشد و آن گاه خرد فرا می رسد .
خرد انسان، آینه است که بازتاب می کند .
آینده آمدنی است و خلاقیت ایجاد کردنی; اما کافی است که انسان بخواهد . تمام وجود انسان به این بسته است که او توانایی رقم زدن بزرگ ترین تغییرات را دارد; ولی در یک کلمه خلاصه می شود; اگر بخواهد .
تفکر خلاق مستلزم برنامه ریزی دقیق و دوراندیشانه است . ما چند گونه تفکر داریم;
الف) وقتی تنها یک راه حل صحیح وجود دارد، تفکر همسو مورد نیاز است .
ب) اگر مقصود تولید یک ایده برای کاهش خسارات است، تفکر غیر همسو یا خلاقانه مورد نیاز است .
جالب این که هر انسانی تا حدی خلاق است; اما فضای مورد نیاز خلاقیت را باید آفرید .
راهکارهای زیادی برای طراحی آینده وجود دارد; یکی این است که تا آن جا که ممکن است، با دیگران مشورت کنید و شکارچی ایده ها باشید .
انسان های پر از ایده، یک پدیده هستند . دور و بر ما انسان های پر مایه و پر از ایده فراوانند; باید آن ها را کشف کنیم . آدمها سه دسته اند:
1 . رها شده و بی هدف .
2 . سازگار و تلاش گر .
3 . بالنده و ایده مند .
بالنده و ایده مند .
فرد سوم فرد شایسته ای است; گرچه از افراد تلاش گر هم می توان ایده گرفت و حتی نوع اول نیز مایه عبرت است . انسان رها شده، یعنی در تخریب خود تسلیم است .
عمر کوتاه است و انسان موجودی است که آرزوها، خواسته ها وایده های فراوانی دارد و زمانی می تواند شاهد تحقق آنها باشد که به حرکت درآید .
فراوانند افرادی که باموتورهای خاموش دور و بر ما هستند . ما باید از آن ها عبرت بگیریم; فاعتبروا یا اولی الابصار.
اوج گیری، یعنی پرواز .
اصلا انسان برای پریدن آفریده شده است; بدون بال و نه برای چریدن،
جویدن
و در جای خویش دفن شدن .
انسان را خدای آفرید تا به اعلی علیین برسد .
وای بر او، اگر توقف و رکود کند!
وای بر او، اگر بشکند!
وای بر او، اگر به قهقرا رود و حرکت را بالعکس کند; زیرا اسفل سافلین در انتظار اوست .
تمام اوج های زمین خاکستر پای انسان است .
او برتر از این جهان است; اما اگر بخواهد .
او سرتر از این جهان است; اما اگر بسازد .
چه چیز را؟
آینده را .
چگونه؟
با طراحی، امید، حرکت و پرواز و در یک کلمه با اوج و نه این که اسیر هر موج شود .




