چرا کسانی که باورهای مخربی را در ذهن خود پرورش می دهند همیشه منتظر شکست هستند و در نهایت هم خود را شکست خورده می یابند.
❕اگر بدانید که باور چیست؟ و باورهای محدودکننده و مخرب چه بلایی می توانند سر انسان بیاورند هرگز باورهای مخرب را در ذهنتان پرورش نمی دادید.
باور به چیزی گفته میشود که انسان به آن اعتقاد قوی دارد.
در بیشتر اوقات به باور، ایمان هم گفته میشود. مثلاً شما باور دارید که اگر صبح از خواب بیدار شوید و آسمان ابری نباشد، خورشید را در آسمان خواهید دید.
✅دیدن خورشید در آسمان یک باور است. یا اینکه باور دارید که وقتیکه روز به پایان رسید شب فرار میرسد.
❇❇❇اگر فکر میکنید که برای موفق شدن باید کارهای سخت انجام دهید به این معنی است که شما باور دارید که انجام کارهای سخت منجر به موفقیت میشود.
✴✴✴اگر فکر میکنید که میتوانید کاری را انجام با موفقیت انجام دهید پس شما به توانایی خودتان باور دارید و باقدرت برای انجام آن کار اقدام میکنید؛ و یا برعکس اگر فکر میکنید که نمیتوانید کاری را انجام دهید پس شما به توانایی خودتان باور ندارید.
باور چیست؟ باور یعنی اینکه به بودن و یا نبودن چیزی یا به انجام شدن و یا نشدن کاری اعتقاددارید.
❕پس اگر بخواهیم در یک جمله باور را تعریف کنیم میتوانیم بگوییم: باور به اعتقاد قلبی و واقعی به بودن و یا نبودن چیزی و یا انجامپذیر بودن و یا انجامپذیر نبودن کاری میگویند.
باورهای هر انسان به او میگویند که او چگونه انسانی است.
✅مثلاً اگر شما باور دارید که انسان شجاعی هستید پس در واقعیت هم کارهایتان را بهصورت شجاعانه انجام میدهید. شاید جمله
✅جمله تاریخی هنری فورد را شنیده باشید که گفت: اگر فکر میکنید که میتوانید پس میتوانید و اگر فکر میکنید که نمیتوانید پس نمیتوانید.
این باور شما است که از شما انسانی قوی و توانمند و یا انسانی ضعیف و نانوان میسازد. پس بهخوبی متوجه شدید که باور انسان چگونه میتواند او را ضعیف و یا توانمند کند.
🔴🔵🔴🔵🔴🔵🔴🔵🔴🔵🔴🔵🔴🔵🔴🔵🔴🔵🔴🔵🔴🔵🔴🔵🔴🔵🔴🔵
اکنون به معنی و مفهوم باور پی بردید وقت آن است که بدانید باور چگونه ساخته میشود؟
باورها چگونه ساخته میشوند؟
از همان لحظهای که انسان به این دنیا قدم میگذارد، شروع به یادگرفتن میکند. بهطور مثال او راه رفتن و حرف زدن را یاد میگیرد. یادگیریهای او فقط به حرف زدن و راه رفتن خلاصه نمیشود.
کودک انسان یاد میگیرد که بترسد، یاد میگیرد که شجاع باشد، یاد میگیرد که قوی و یا ضعیف باشد. یاد میگیرد که بنویسد و یا بخواند.
اینها تنها بخشی از یادگیریهایی هستند که انسان دارد. انسان در کودکی شجاع است و هر کاری را بدون ترس انجام میدهد. او دوست دارد برای اینکه بهتر یاد بگیرد، هر چیزی را آزمایش و یا تجربه کند.
کارهایی را انجام میدهد که ازنظر پدر و مادرش کارهای خطرناکی است. او نمیداند که انجام آن کارها خطرناک است و احتمال دارد که صدمه ببیند. پدر و مادرش به او میگویند که این کار خطرناک است و او را از انجام آن کار منع میکنند.
او کمکم باورهای پدر و مادر را قبول میکند. او کمکم میآموزد که هر کاری را بهراحتی تجربه نکند. پدر و مادر باورهای خود را به کودک خود میآموزند.
پس میتوان بهخوبی دانست که باورهای خانواده در ساختهشدن باورهای انسان تأثیر میگذارند و باعث میشوند که باورهای او شکل بگیرند.
میتوان به این نتیجه رسید که اگر انسان در خانوادهای رشد کند که آن خانواده باورهای مثبت زیادی داشته باشند، او نیز از باورهای مثبت خانواده الگوبرداری کرده و باورهای مثبت را در وجودش میسازند و برعکس اگر پدر و مادرش باورهای ضعیف کننده زیادی داشته باشند، این باورهای ضعیف کننده باعث ساختهشدن باورهای ضعیف کننده در انسان میشوند.
دومین مکان مهمی که باعث شکلگیری باورهای انسان میشود، مدرسه و محل تحصیل کودک است. معلمها و مربیهای او به او میآموزند که چه چیزی خوب است و چه چیزی بد است.
او باورهای معلمان خود را یاد میگیرد و باورهای خود را بر اساس باورهای آنها میسازد.
فرض کنید که دانشآموزی در مدرسه تحصیل میکند. اگر دریکی از روزهای تحصیلش به دلیل اینکه نتوانسته است به سؤالات معلم جواب بدهد، معلمش به او بگوید که تو خنگ و بیسواد هستی.
اگر این کودک بهراستی خنگ نباشد این حرف معلمش باوری را در او میسازد که به خنگ بودنش مهر تأیید میزند. در اینجا یک جملهی معلم به ساختهشدن باوری منجر میشود که در زندگی آینده این کودک او را ضعیف و ناتوان میکند.
چهبسا ساختهشدن این باور ضعیف کننده باعث شود که این دانشآموز نتواند از همه توان خود برای یادگیری استفاده کند و روزبهروز این ناتوانی ساختگی در او بیشتر شود.
به همین دلیل است که به پدر و مادر و معلمان تأکید میشود که از به کار بردن جملات تضعیفکننده دوری کنند و در عوض از جملات انگیزشی و انرژیبخش برای تشویق کودک خود استفاده کنند تا باورهای انرژی بخش در ذهن او شکل بگیرند.
گاهی اوقات باورهای انسان بر اساس تجربیات گذشته او شکل میگیرند. فرض کنید که برای سخنرانی در جمع دعوتشدهاید. اگر شما دو یا سه بار سخنرانی ضعیفی در مراسمهای مختلف اجرا کنید کمکم به این نتیجه میرسید که سخنران خوبی نیستید.
اگر به این نتیجه رسیدید که سخنران ضعیفی هستید، این باور شماست که ساختهشده است و این باور ناشی از دو یا سه تجربه سخنرانی ضعیف شماست.
حال اگر برعکس آن اتفاق بیفتد و شما دو یا سه سخنرانی موفقیتآمیزی داشته باشید احتمال اینکه در شما باور سخنران قوی بودن شکل بگیرد بسیار زیاد خواهد بود.
باورهای شما بهصورت ناخودآگاه ساخته میشوند و در توانمند و یا ضعیف کردن شما نقش قدرتمندی بازی میکنند. اگر کسی را میبینید که همیشه بهخوبی سخنرانی میکند به این معنی است که او باور دارد سخنران خوبی است.
اگر شما باور دارید که آدم ضعیفی هستید پس در انجام کارهایتان به صورتی عمل میکنید که ضعیف بودن خود را ثابت کنید؛ یعنی باور قوی بودن شما را قوی میکند و باور ضعیف بودن شما را ضعیف میکند.
محقق: هنگامه نظری




